ده کوچکی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند - واقع در ۳۷ هزار گزی جنوب خاوری خوسف و ۵ هزار گزی شمال خاوری گل فریز هوای آن معتدل - و دارای ۱۱ تن سکنه است .
سدره
فرهنگ فارسی
ده کوچکی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند - واقع در ۳۷ هزار گزی جنوب خاوری خوسف و ۵ هزار گزی شمال خاوری گل فریز هوای آن معتدل - و دارای ۱۱ تن سکنه است .
فرهنگ معین
(سُ رِ یا رَ ) (اِ. ) پیراهن سفید بی آستین که زردشتیان زیر لباس پوشند.
(س رَ یا رِ) [ ع . سدرة ] (اِ.) یک درخت سدر.
(سُ رِ یا رَ) (اِ.) پیراهن سفید بی آستین که زردشتیان زیر لباس پوشند.
لغت نامه دهخدا
سدره . [ س َ رِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 37 هزارگزی جنوب خاوری خوسف و 5 هزارگزی شمال خاوری گل فریز. هوای آن معتدل و دارای 11 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
سدره . [ س َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنافجه ) از بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در 27 هزارگزی شمال خاوری اهواز و 6 هزارگزی خاور راه آهن اهواز به تهران . دارای 50 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
سدره . [ س َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در 28 هزارگزی شمال باختری اهواز و 2 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ اهواز - سوسنگرد، کنار کرخه کور. هوای آنجا گرم و دارای 180 تن سکنه است . آب آنجا از چاه و رود کرخه تأمین میشود. محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه آن در تابستان اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ بنی صالح می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
سدره و فردوس مزخرف شود
چون بزنندش بصحاری خیام .
ناصرخسرو.
جبرئیل آمده ز سدره برش
بود سوگند صعب حق بسرش .
سنایی .
طاوس ملائک بنوا مدح تو خواند
اندر فنن سدره چو قمری و چو دراج .
سوزنی .
ستر اعلی جلال دنیی و دین
که اگر سوی سدره رای آرد.
انوری (دیوان چ سعید نفیسی ص 375).
از اوج آسمان بسر سدره بگذرم
وز سدره سر بگلشن رضوان برآورم .
خاقانی .
بسفر شد کجا بباغ بهشت
طوبی و سدره سایه گستر اوست .
خاقانی .
چو رفرف بر رف طوبی علم زد
وز آنجا بر سر سدره قدم زد.
نظامی .
سراپرده بسدره سرکشیده
سماطینی بگردون برکشیده .
نظامی .
چنان گرم در تیه قربت براند
که بر سدره جبریل از او بازماند.
سعدی .
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان اینهمه نیست .
حافظ.
رجوع به سدرةالمنتهی شود.
- سدرةالمنتهی . رجوع بهمین ماده شود.
- سدرةالنبی ؛ درختی است که از معجزه ٔ آنحضرت (ص ) دو شق شده بود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
ای صورت بهشتی در سدره ٔ بهایی
هرگز مباد روزی از تو مرا جدایی .
فرخی .
سدره شده صدره ٔ پیراهنش
عرش گریبان زده در دامنش .
نظامی .
گویهای سدره ات تسبیح و خیرات و حسان
گوشه های دامنت سجاده ٔ روح الامین .
سلمان ساوجی .
فاخته گون سدره ببر کرده تنگ
دوخته بر سدره سجاف دورنگ .
جامی .
ای صورت بهشتی در سدره بهایی
هرگز مباد روزی از تو مرا جدایی.
عرش گریبان زده در دامنش.
گوشه های دامنت سجاده روح الامین.
دوخته بر سدره سجاف دورنگ.
سدره. [ س ِ رَ] ( اِخ ) درخت کُنار است بالای آسمان هفتم که منتهای اعمال مردم است و آن را سدرةالمنتهی گویند و حد رسیدن جبرئیل همانجا است. ( آنندراج ) ( غیاث ) :
سدره و فردوس مزخرف شود
چون بزنندش بصحاری خیام.
بود سوگند صعب حق بسرش.
اندر فنن سدره چو قمری و چو دراج.
که اگر سوی سدره رای آرد.
وز سدره سر بگلشن رضوان برآورم.
طوبی و سدره سایه گستر اوست.
وز آنجا بر سر سدره قدم زد.
سماطینی بگردون برکشیده.
که بر سدره جبریل از او بازماند.
که چو خوش بنگری ای سرو روان اینهمه نیست.
- سدرةالمنتهی . رجوع بهمین ماده شود.
- سدرةالنبی ؛ درختی است که از معجزه آنحضرت ( ص ) دو شق شده بود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
سدره. [ س َ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در 28 هزارگزی شمال باختری اهواز و 2 هزارگزی جنوب راه شوسه اهواز - سوسنگرد، کنار کرخه کور. هوای آنجا گرم و دارای 180 تن سکنه است. آب آنجا از چاه و رود کرخه تأمین میشود. محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفه بنی صالح می باشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
فرهنگ عمید
سدرةالمنتهی#NAME?
پیراهن بیآستین با یخۀ گشاد که از ململ سفید دوخته میشود و زردشتیان آن را در زیر لباس بر تن میکنند.
پیراهن بی آستین با یخۀ گشاد که از ململ سفید دوخته می شود و زردشتیان آن را در زیر لباس بر تن می کنند.
دانشنامه عمومی
فهرست روستاهای ایران
فهرست شهرهای لیبی
دانشنامه آزاد فارسی
پیراهن سفید، گشاد و بلند و نخی که پسران زردشتی هنگام رسیدن به ۱۵ سالگی می پوشند. این پیراهن آستین کوتاه و بی یقه است و در جلوی سینۀ آن کیسه ای کوچک دوخته می شود. کمربند ویژه ای به نام «کُسْتی» روی سدره بسته می شود. گاهی به این کُسْتی، «زنّار» هم می گویند.
دانشنامه اسلامی
معنی صَدْرَهُ: سینه او
ریشه کلمه:
سدر (۴ بار)