مترادف مهمانخانه : کاروان سرا، مسافرخانه، مهمان پذیر، مهمان سرا، مهمانکده، هتل
مهمانخانه
مترادف مهمانخانه : کاروان سرا، مسافرخانه، مهمان پذیر، مهمان سرا، مهمانکده، هتل
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
حانة , فندق
مترادف و متضاد
کاروانسرا، مسافرخانه، مهمانپذیر، مهمانسرا، مهمانکده، هتل
منزل، کاروانسرا، خان، مسافرخانه، مهمانخانه
میخانه، کاروانسرا، مهمانخانه
هتل، مسافرخانه، مهمانخانه
مسافرخانه، مهمانخانه، محل کرایه دادن اطاق
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - اطاق یا سالنی در خانه که برای پذیرایی مهمان اختصاص دهند. ۲ - ساختمانی کهمسافران و غریبان در آن منزل کنند مهمانسرای . توضیح اصطلاحا مهمانخانه از حیث رتبه پس از [ هتل ] و بالاتر از [ مسافرخانه ] قرار دارد و خود بدرجه اول و دوم و سوم تقسیم شود.
فرهنگ معین
( ~. نِ ) (اِمر. ) ۱ - مهمان سرا، رستوران . ۲ - اتاق مخصوص پذیرایی مهمان .
لغت نامه دهخدا
مهمانخانه. [ م ِ ن َ / ن ِ ]( اِ مرکب ) خانه که برای فرود آمدن مهمان اختصاص داده باشند. قسمتی در ساختمان خانه ( اطاق یا سالن ) که اختصاص به مهمان دهند. || مضیفة. دارالضیافة. مأدبة : گفتند یا رسول اﷲ آنچ ما خوردیم از طعامهای مهمانخانه تو نبود. ( تاریخ قم ص 275 ).
- مهمانخانه ساختن ؛ ترتیب دارالضیافه دادن. بنا کردن جا برای پذیرایی از مهمان : مهمانخانه ساخت و عهد کرد که بی مهمان چیز نخورد. ( قصص الانبیا ص 53 ).
- مهمانخانه نهادن ؛ محلی را به پذیرایی مهمانان اختصاص دادن. ساختن مهمانخانه : شاه مهمانخانه نهاد و خلق ولایت را جمله حلوا داد. ( سمک عیار ج 1 ص 8 ).
|| ساختمانی که مسافران و رهگذریان در آن منزل کنند. مهمانسرا. فُنتُق. فندق.
- مهمانخانه ساختن ؛ ترتیب دارالضیافه دادن. بنا کردن جا برای پذیرایی از مهمان : مهمانخانه ساخت و عهد کرد که بی مهمان چیز نخورد. ( قصص الانبیا ص 53 ).
- مهمانخانه نهادن ؛ محلی را به پذیرایی مهمانان اختصاص دادن. ساختن مهمانخانه : شاه مهمانخانه نهاد و خلق ولایت را جمله حلوا داد. ( سمک عیار ج 1 ص 8 ).
|| ساختمانی که مسافران و رهگذریان در آن منزل کنند. مهمانسرا. فُنتُق. فندق.
فرهنگ عمید
۱. اتاق مخصوص پذیرایی از مهمان.
۲. = هتل
۲. = هتل
فرهنگستان زبان و ادب
{hotel} [گردشگری و جهانگردی] مکانی برای اقامت مسافران و مهمانان و پذیرایی از آنها
متـ . هتل
واژه نامه بختیاریکا
تازه گه
پیشنهاد کاربران
پانسیون
رشن
کلمات دیگر: