کلمه جو
صفحه اصلی

بی قید


مترادف بی قید : بی اعتنا، بی بندوبار، بی فکر، بی مبالات، سپوزکار، لاابالی، لاقید

متضاد بی قید : مسئول، مقید

برابر پارسی : سبکبال، آزاده، آسانگیر

فارسی به انگلیسی

unrestrained, easygoing, careless, unconditioned, clauseless, cavalier, irrespective

unrestrained, easygoing, careless


cavalier


فارسی به عربی

مطلق

مترادف و متضاد

light-headed (صفت)
حواس پرت، گیج، بی قید، بی فکر، سبک سر

remiss (صفت)
سست، لا ابالی، غفلت کار، بی قید، بی مبالات

easygoing (صفت)
اسان، بی قید، اسان گیر

insouciant (صفت)
بی پروا، بی قید

harum-scarum (صفت)
لا ابالی، بی قید، بی فکر، هردمبیل

light-minded (صفت)
خل، سبک، بی قید، سبک مغز، خوش گذران، بی فکر

بی‌اعتنا، بی‌بندوبار، بی‌فکر، بی‌مبالات، سپوزکار، لاابالی، لاقید ≠ مسئول، مقید


فرهنگ فارسی

( صفت ) لاابالی بی ضبط لاقید .

لغت نامه دهخدا

بی قید. [ ق َ / ق ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + قید ) بی بند. لاقید. ( یادداشت مؤلف ). مطلق العنان و آزاد. ( آنندراج ). || لاابالی در کارها. || بی ضبط و ربط. || بی ترتیب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به قید شود.

فرهنگ عمید

۱. لاقید.
۲. بی بند.
۳. بی علاقه.

واژه نامه بختیاریکا

اوسار کندِه؛ سَر خو باز؛ سِر نَبجا؛ قید زیدِه

پیشنهاد کاربران

سبک انگار

لاابالی . . . . . . .


کلمات دیگر: