(دِ لَ ) (ص . ) نک دلنگ .
دلنگان
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
دلنگان. [ دِ ل َ ] ( ص ) دلنگ. آونگان. آویزان. ( از برهان ) ( از آنندراج ). آویخته. معلق و رجوع به دلنگ شود.
فرهنگ عمید
آویزان، آویخته، آونگان.
گویش مازنی
/delangaan/ لغزنده – نااستوار - آویزان
۱لغزنده – نااستوار ۲آویزان
جدول کلمات
آویزان ، آویخته
پیشنهاد کاربران
آویزان
کلمات دیگر: