کلمه جو
صفحه اصلی

انقون

فرهنگ فارسی

گل گنده ای که نوعی از کماه است و به تازی وردمنتن گویند .

لغت نامه دهخدا

( آنقون ) آنقون. ( اِ ) اَنقون. ایقون. گلگنده. وردالمنتن. و نوعی از آن دورس و معرب آن دریاس است.
انقون. [ اَ ] ( یونانی ، اِ ) گل گنده ای که نوعی از کماة است و به تازی ورد منتن گویند. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).

انقون. [ اُ ] ( اِ ) کفل. بالای ران. ( از دزی ج 1 ص 42 ). و رجوع به همین کتاب شود.

انقون . [ اَ ] (یونانی ، اِ) گل گنده ای که نوعی از کماة است و به تازی ورد منتن گویند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).


انقون . [ اُ ] (اِ) کفل . بالای ران . (از دزی ج 1 ص 42). و رجوع به همین کتاب شود.



کلمات دیگر: