کلمه جو
صفحه اصلی

انقیاض

فرهنگ فارسی

شکافتن دیوار بی افتادن و یا فرو دریدن آن . شکافته شدن دیوار . ویران شدن چاه و جز آن .

لغت نامه دهخدا

انقیاض. [ اِ ] ( ع مص ) شکافتن دیوار بی افتادن و یا فرودریدن آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). شکافته شدن دیوار. ( تاج المصادر بیهقی ). ترک خوردن دیوار. ( یادداشت مؤلف ). || کفتن چاه و دندان از درازا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شکافته شدن چاه و دندان از درازا. ( از اقرب الموارد ). شکافته شدن چاه و خایه مرغ و دندان به درازنا. ( تاج المصادربیهقی ). ویران شدن چاه و جز آن. ( یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: