کلمه جو
صفحه اصلی

کنجی میزوگوچی

دانشنامه عمومی

کنجی میزوگوچی (انگلیسی: Kenji Mizoguchi؛ زاده ۱۶ مهٔ ۱۸۹۸- درگذشته ۲۴ اوت ۱۹۵۶) کارگردان بزرگ اهل ژاپن بود.
روزی که عشق بازگشت (۱۹۲۲)
زادگاه (۱۹۲۲)
رویاهای جوانی (۱۹۲۲)
شهر آتش (۱۹۲۲)
"۸۱۳" (۱۹۲۲)
خون و روح (۱۹۲۲)
بندر مه آلود (۱۹۲۳)
شب (۱۹۲۳)
در طول خرابه ها (۱۹۲۳)
آواز گذرگاه کوهستانی (۱۹۲۳)
ابله غمگین (۱۹۲۴)
ملکهٔ عصر جدید (۱۹۲۴)
زن ها قوی هستند (۱۹۲۴)
بدون پول مبارزه ای نیست (۱۹۲۵)
زن لذت (۱۹۲۵)
مرگ در سپیده دم (۱۹۲۵)
ملکهٔ سیرک (۱۹۲۵)
پس از سال ها تحصیل (۱۹۲۵)
لبخند زمین ما (۱۹۲۵)
در اشعهٔ سرخ آفتاب خفته (۱۹۲۵)
آواز وطن (۱۹۲۵)
مرد (۱۹۲۵)
سلطان یک شاهی (۱۹۲۶)
اشتباه من ادامه دارد (۱۹۲۶)
هوس یک خانم معلم (۱۹۲۶)
پول (۱۹۲۶)
بچه های دریا (۱۹۲۶)
مثل قلب بوالهوس یک پرنده (۱۹۲۷)
زندگی یک مرد (۳ قسمت) (۱۹۲۸)
پل نیهون (۱۹۲۹)
خورشید غروب کننده طلوع می کند (۱۹۲۹)
سنفونی شهری (۱۹۲۹)
زادگاه (۱۹۳۰)
اوکیچی بیگانه (۱۹۳۰)
و هنوز آن ها ادامه می دهند (۱۹۳۱)
جشنوارهٔ گیون (۱۹۳۳)
میان عشق و نفرت (۱۹۳۴)
باکره ای از اویوکی (۱۹۳۵)
خواهران گیون (۱۹۳۶)
میان عشق و نفرت (۱۹۳۷)
آه زادگاهم (۱۹۳۸)
آواز اردو (۱۹۳۸)
داستان آخرین گل داوودی (۱۹۳۹)
زنی از اوزاکا (۱۹۴۰)
زندگی یک نقاش (۱۹۴۰)
سه نسل دانجورو (۱۹۴۴)
آواز پیروزی (۱۹۴۵)
شمشیر بیجومارو (۱۹۴۵)
پیروزی زنان (۱۹۴۶)
اوتامرو و پنج همسرش (۱۹۴۶)
عشق سوماکوی هنرپیشه (۱۹۴۷)
زنان شب (۱۹۴۸)
شعلهٔ عشق من (۱۹۴۸)
فصل خانم یوکی (۱۹۵۰)
خانم اویو (۱۹۵۱)
زنان موزاشینو (۱۹۵۱)
زندگی اوهارو (۱۹۵۲)
قصه های ماه اسرارآمیز و رنگ پریدهٔ پس از باران (۱۹۵۳)
موسیقی گیون (۱۹۵۳)
افسانه های شیکاماتسو (۱۹۵۴)
قصه های جدید تایراکلان (۱۹۵۵)
خیابان شرم (۱۹۵۶)
افسانهٔ اوزاکا (۱۹۵۷ ناتمامش را کیمی سابورو یوشیمورا به پایان رسانید)
کنجی میزوگوچی در ۱۶ می ۱۸۹۸ در محلهٔ متوسطی به نام هونگو، در شهر توکیو و نزدیک معبد یوشیما به دنیا آمد. پدرش، «زنتارو» به کار تعمیر سقف چوبی خانه ها اشتغال داشت و مادر چینی تبارش «ماسا» دختر یک تاجر ناموفق گیاهان دارویی بود. میزوگوچی هفت سال داشت که به دلیل شکست تجاری پدرش، مجبور شد همراه خانواده، به محلهٔ فقیرنشین آساکوزا نقل مکان کند. همزمان با جنگ روسیه، بنا بود پدرش، مقادیری بارانی به ارتش بفروشد، اما چنین نشد. در همان سال، برادر کوچکتر او یعنی «یوشیو» به دنیا آمد؛ در این زمان، «سوزو» خواهر چهارده سالهٔ او را به خانواده ای دیگر سپردند تا یک نانخور کمتر شود. آن خانواده نیز، دخترک را به خانه ای متعلق به گیشاها فروختند. سوزو تا سال ۱۹۲۵ در آن مکان باقی ماند تا اینکه شخصی او را از آن محل نجات داد و با وی ازدواج کرد.
این نخستین تجارب زندگی، تأثیر عمیقی بر زندگی پرتلاطم میزوگوچی باقی گذارد. به هنگام نقل مکان به آساکوزا، اولین نشانه های رماتیسم در او ظاهر شد؛ بیماری ای که در تمام عمرش او را رها نکرد. دردهای رماتیسمی به هنگام خشم شدت می یافتند و باعث لقوه در شانهٔ راست او می شدند. وی در سال ۱۹۰۷ به مدرسهٔ ابتدایی ایشیما رفت و در آنجا با ماتسوتارکائوگوچی آشنا شد. کائوگوچی بعدها رمان نویس موفقی شد و فیلمنامهٔ بسیاری از آثار میزوگوچی را به همراه وی نوشت.
میزوگوچی پس از شش سال تحصیل، وقتی یازده سال داشت، دیگر نتوانست به تحصیل ادامه دهد؛ دلیل این امر، فقر مالی خانواده بود؛ پدرش او را نزد اقوامشان در موریوکا فرستاد که در آنجا عموی میزوگوچی در بیمارستانی به شغل داروسازی مشغول بود. او در سال ۱۹۱۲ به خانهٔ پدری اش بازگشت؛ اما پدرش که مورد نفرت او نیز بود، اجازه نداد که وی بار دیگر به مدرسه برود. احساس عقب ماندگی به دلیل نداشتن تحصیلات رسمی، همهٔ عمر گریبان میزوگوچی را رها نکرد. در ۱۹۱۳ خواهرش شغل طراحی الگوهای کیمونو را برایش دست و پا کرد. دو سال بعد، یعنی زمانی که مادرشان درگذشت؛ سوزو-خواهر میزوگوچی-پدر را به آسایشگاه سالمندان سپرد و دو برادرش را نزد خود برد. میزوگوچی، در مؤسسهٔ آیوباشی، نقاشی رنگ و روغن و آبرنگ به شیوهٔ غربی را آموخت. در آن زمان او شیفتهٔ زندگی شهری در توکیو شد و به تماشای آثار نمایش مختلفی می رفت که در آساکوزا و به شیوهٔ غربی اجرا می شدند. وی آثار امیل زولا، گی دو موپاسان و لئو تولستوی را می خواند اما رمان نویسان ژاپنی برایش ارجح بودند؛ کسانی مانند کافوناگی، به دلیل طبیعت گرایی ای که در آثارش به چشم می خورد؛ کویواوزاکی به خاطر روایت های جامع و نمادینی که می نوشت؛ یا کیوکاایزومی به دلیل پرداخت زیبایی که از ملودرام های عصر میجی ارائه می کرد.


کلمات دیگر: