فروشنده پشم وپنبه وامثال ان , ماشين عدل بندي , ماشين گيره زني به کاغذ
کباسه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
کباسة. [ ک ِ س َ ] (ع اِ) خوشه ٔ خرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عِذق و آن در نخل بمنزله ٔ خوشه ٔ انگور است . ج ، کبائس . (از اقرب الموارد).
( کباسة ) کباسة. [ ک ِ س َ ] ( ع اِ ) خوشه خرما. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عِذق و آن در نخل بمنزله خوشه انگور است. ج ، کبائس. ( از اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: