کلمه جو
صفحه اصلی

کبا

فرهنگ فارسی

موضعی است در بطحان

لغت نامه دهخدا

کبا. [ ک ِ ] ( ع اِ ) خاک روبه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). تثنیه کِبَوان. ( اقرب الموارد ). و کِبوان. ( منتهی الارب ). ج ، اکباء. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سرگین جای. مزبله. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، کبوان و اکباء. ( اقرب الموارد ). || خاک بر روی زمین افتاده. ( منتهی الارب ).

کبا. [ ک َ ] ( اِخ ) موضعی است در بطحان. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان ).

کبا. [ ک َ ] (اِخ ) موضعی است در بطحان . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).


کبا. [ ک ِ ] (ع اِ) خاک روبه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تثنیه کِبَوان . (اقرب الموارد). و کِبوان . (منتهی الارب ). ج ، اکباء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سرگین جای . مزبله . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، کبوان و اکباء. (اقرب الموارد). || خاک بر روی زمین افتاده . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: