کلمه جو
صفحه اصلی

قربان شدن

فرهنگ فارسی

قربانی بگرد سر کسی گردیدن

لغت نامه دهخدا

قربان شدن. [ ق ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) قربانی. به گرد سر کسی گردیدن. به گرد فلان کس رفتن. || بلاچین شدن. بلاگردان شدن. ( مجموعه مترادفات ). قربان گردیدن :
بر گرد فسون سازی نیرنگ تو گردم
قربان سر آشتی و جنگ تو گردم.
ملک قمی ( از مجموعه مترادفات ).


کلمات دیگر: