کلمه جو
صفحه اصلی

حصل

عربی به فارسی

بدست اوردن , تحصيل کردن , جاکشي کردن


فرهنگ فارسی

غوره خرما سخت ناشده یا غوره سخت

لغت نامه دهخدا

حصل. [ ح َ ص َ ] ( ع مص ) درد کردن شکم ستور از خوردن خاک و یا سنگریزه که در گیاه بود. || سنگ ریزه واقع شدن در انثیین کودک. ( ناظم الاطباء ).

حصل. [ ح َ / ح َ ص َ] ( ع اِ ) غوره خرمای سخت ناشده یا غوره سخت. || گرد و شکوفه زرد خرما. ( منتهی الارب ). || تلخ دانه و مانند آن که از گندم برآید چون پاک کنند. || دان مرغ. ته غربالی. || گندم و جو باقی مانده در خرمن بعد بباد دادن.

حصل. [ ح َ ص َ ] ( ع ) رجوع به ماحصل شود.

حصل . [ ح َ / ح َ ص َ] (ع اِ) غوره ٔ خرمای سخت ناشده یا غوره ٔ سخت . || گرد و شکوفه ٔ زرد خرما. (منتهی الارب ). || تلخ دانه و مانند آن که از گندم برآید چون پاک کنند. || دان مرغ . ته غربالی . || گندم و جو باقی مانده ٔ در خرمن بعد بباد دادن .


حصل . [ ح َ ص َ ] (ع مص ) درد کردن شکم ستور از خوردن خاک و یا سنگریزه که در گیاه بود. || سنگ ریزه واقع شدن در انثیین کودک . (ناظم الاطباء).


حصل . [ ح َ ص َ ] (ع ) رجوع به ماحصل شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حُصِّلَ: پدیدارشد (در جمله "حُصِّلَ مَا فِی ﭐلصُّدُورِ "اشاره به جداسازی صفات خوب وبد از هم دارد )
تکرار در قرآن: ۱(بار)

پیشنهاد کاربران

گاهی به معنی جاکشی کردن به کار می رود .


کلمات دیگر: