کلمه جو
صفحه اصلی

حشمی

لغت نامه دهخدا

حشمی. [ ح ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به حشم. بطنی از جذام.

پیشنهاد کاربران

احتمالا حشم مفرد احشام باشد واحشام به ایل ویاجمعی که باچهارپایان نقل وانتقال میکردن گفته شود پس معنی حشم باید چهارپایان مانند بزومیش واسب وااغ گفته شود


کلمات دیگر: