کلمه جو
صفحه اصلی

ابیل

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی که ریشه اش شبیه شلغم است و برگش شبیه اسپست و تخمش شبیه زردک و در کنار دریا روید .
گروهی از پرندگان و گروهی از اسبان

لغت نامه دهخدا

ابیل. [ اَ ] ( ع ص ،اِ ) به زبان سُریانی ، مهتر ترسایان. پارسای ترسایان. صاحب ناقوس ترسایان. ( منتهی الارب ). سر زاهدان نصاری. ( مهذب الأسماء ). راهب نصاری. ( دستوراللغه ). رئیس نصاری. کشیش سر زاهدان. ابیلی. ( السامی فی الاسامی ).
- ابیل الابیلین ؛ مهتر عیسی علیه السلام.
|| اندوهگین. ( منتهی الارب ). || دسته کاه. ( منتهی الارب ). جوالیقی گوید: الأبیل ؛ الراهب ، فارسی مُعرّب... و هی عصا الناقوس. ج ، ابیلون ، ابیلین.

ابیل. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ اِبِل.

ابیل. [ اِب ْ بی ] ( ع اِ ) گروهی از پرندگان و گروهی از اسبان و گروهی از شتران و پی درپی آینده از ایشان. ( منتهی الارب ). || گله مرغان. ج ، ابابیل.

ابیل. [ اَ ] ( اِ ) نام نباتی است ، بیخش چون شلغم و خوش طعم ، برگش مانند اسپست ، شاخهای او بسیار و تخمش شبیه به تخم زردک. در کنار دریاروید و مؤلف اختیارات گفته است برگ آن آنچه در زمین خشک رسته باشد قاتل است. ( از تحفه حکیم مؤمن ).

ابیل . [ اَ ] (اِ) نام نباتی است ، بیخش چون شلغم و خوش طعم ، برگش مانند اسپست ، شاخهای او بسیار و تخمش شبیه به تخم زردک . در کنار دریاروید و مؤلف اختیارات گفته است برگ آن آنچه در زمین خشک رسته باشد قاتل است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).


ابیل . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اِبِل .


ابیل . [ اَ ] (ع ص ،اِ) به زبان سُریانی ، مهتر ترسایان . پارسای ترسایان . صاحب ناقوس ترسایان . (منتهی الارب ). سر زاهدان نصاری . (مهذب الأسماء). راهب نصاری . (دستوراللغه ). رئیس نصاری . کشیش سر زاهدان . ابیلی . (السامی فی الاسامی ).
- ابیل الابیلین ؛ مهتر عیسی علیه السلام .
|| اندوهگین . (منتهی الارب ). || دسته ٔ کاه . (منتهی الارب ). جوالیقی گوید: الأبیل ؛ الراهب ، فارسی ّ مُعرّب ... و هی عصا الناقوس . ج ، ابیلون ، ابیلین .


ابیل . [ اِب ْ بی ] (ع اِ) گروهی از پرندگان و گروهی از اسبان و گروهی از شتران و پی درپی آینده از ایشان . (منتهی الارب ). || گله ٔ مرغان . ج ، ابابیل .


دانشنامه عمومی

آبیل. طایفهٔ آبیل، از طایفه های بلوچ سیستانی در استان سیستان و بلوچستان می باشد.
جی. پی. تیت (۱۳۶۲)، سیستان جلد دوم، مشهد: اداره کل ارشاد اسلامی سیستان و بلوچستان
جی.پی. تیت، محقق و نویسنده بزرگ ریشه این قوم بزرگ را از ایالت اوتارپرادش در هند می داند.از خصوصیات افراد این قبیله می توان به رنگ پوست سفید و سبزه، قدرت بدنی بالا، قامت بلند و گاهی متوسط اشاره کرد.
طایفه آبیل در زابل ساکن روستای هابیل، روستای عبدالرحیم آبیل، روستای آبیل، روستای آبیل پل رنده، خمک کمپاداره راه آبیل، ابراهیم آباد آبیل در سیاه پشته، بلوچ آبیل، رنده سفلی، روستای سنجرانی، دوست محمد، نوار مرزی میلک، سه راهی ملکی، شندل، بالاخانه و ده سرحدی و سایر مناطق می باشند.همچنین مجموعه تپه های تاریخی آبیل واقع در روستای آبیل در بخش میان کنگی - دهستان مارگان از جاذبه های توریستی سیستان می باشند و قدمت آن مربوط به قرون ۴ تا ۹ هجری قمری می باشد.جمع کثیری از طایفه آبیل در سطح شهر زابل و زاهدان سکونت دارند. این طایفه در ستیزه جویی و خوی جنگجویانه زبانزد بوده و در پی این خصلت یک تیره از آبیل ها پس از کشتار تعداد کثیری از هندوها به منطقه بلوچستان پاکستان مهاجرت کردند و سپس عده ای در چخانسور و گنگ ساکن شدند.
در این طایفه برخلاف اکثر طوایف که نام فامیلی یکسان و ریشه و نیای متفاوت دارند همه افراد طایفه آبیل از یک اصل و ریشه و نژاد مشترک هستند. این طایفه به صورت نواری از هند به پاکستان و افغانستان و در نهایت نواحی شرق و شمال ایران امتداد یافته است و اصالت این قوم در منطقه همواره زبانزد بوده است.در حال حاضر ریش سفید طایفهٔ آبیل، حاج بلوچ خان آبیل می باشد.سایر اسامی این فامیل عبارتند از:آبیل، هابیل، آبیلی.

آبیل به معنی زاهد پارسا متقی


پیشنهاد کاربران

معنی لغوی آبیل یعنی پارسا ، پرهیزگار، متقی، باایمان ودوست داشتنی


کلمات دیگر: