کلمه جو
صفحه اصلی

تجانف

فرهنگ فارسی

میل کردن ٠ بچسبیدن و میل کردن

لغت نامه دهخدا

تجانف. [ ت َ ن ُ ] ( ع مص ) میل کردن. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( ترجمان عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بچسپیدن و میل کردن. ( آنندراج ): غیرمتجانف لاثم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ماتجانفناالاثم ؛ ای لم ننحرف الیه و لم نمل. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

عدول از حق و عدل


کلمات دیگر: