کلمه جو
صفحه اصلی

حطاما

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حُطَاماً: کاه و خس متفرق - گیاهی که از شدت خشکیدگی میشک
ریشه کلمه:
حطم (۶ بار)

«حُطام» از مادّه «حطم» (بر وزن حتم) در اصل، به معنای «شکستن چیزی» است; و غالباً به شکستن اشیاء خشک مانند استخوان پوسیده، و یا ساقه های خشک گیاهان اطلاق می شود و در اینجا منظور کاه است. این احتمال نیز داده شده است که منظور از «حُطام» در اینجا پوسیدن تخم ها در زیر زمین و عدم رویش آنها باشد.
شکستن. وارد مساکن خویش شوید تا شما را سلیمان و لشگریانش در هم نشکنند.(پایمال نکنند). حطام آن است که از خشکی شکسته شود سپس می‏خشکد و آن را زرد شده می‏بینی و سپس شکسته و ریز ریز می‏شود. جهنّم از آن جهت حطمه نامیده شده که هر چیز را می‏شکند و خورد می‏کند حتماً به حطمه انداخته می شود. چه دانی حطمه چیست؟ آتش افروخته خداست.

پیشنهاد کاربران

خُرد و خشک شده


کلمات دیگر: