کلمه جو
صفحه اصلی

منافات


مترادف منافات : اختلاف، تفاوت، تنافر، تضاد، ناهم خوانی، تناقض، مغایرت، ناسازگاری

برابر پارسی : ناسازگاری

فارسی به انگلیسی

conflict, disagreement, incongruity, incompatibility, inconsistency

incompatibility, inconsistency


conflict, disagreement, incongruity


مترادف و متضاد

اختلاف، تفاوت، تنافر، تضاد، ناهم‌خوانی، تناقض، مغایرت، ناسازگاری


فرهنگ فارسی

یکدیگررا راندن ودورکردن، مخالف هم بودن
۱ - ( مصدر ) از هم جدا بودن . ۲ - خلاف یکدیگر بودن نقیض هم بودن . ۳ - ( اسم ) جدایی . ۴ - خلاف .

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . منافاة ] (مص ل . ) ۱ - یکدیگر را راندن و دور کردن . ۲ - مخالفت ، ضدیت .

لغت نامه دهخدا

منافات. [ م ُ ] ( از ع ، اِمص ) از هم جدا شدن و نفی کردن و با هم هر دیگری را نیست کردن ،چنانکه نقیض و ضدیت که میان شب و روز و گرمی و سردی است. ( غیاث ) ( از آنندراج ). منافاة. || مدافعه و دورکردگی. مباینت. مناقضت. ضدیت. مخالفت. ( ازناظم الاطباء ). ناسازگاری. ناسازواری. اختلاف. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : دیو را از مباینت طینت و منافات طبیعت... عجب آمد. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 53 ). مصافات به منافات انجامید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 149 ). پس هیچ منافات نبود میان این سه حدیث. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 103 ). رجوع به منافاة شود.
- منافات داشتن ؛ نقیض بودن و ضد بودن. ( ناظم الاطباء ). اختلاف داشتن. ناسازگار بودن.
- منافات داشتن دو چیز با هم ؛ نقیض بودن دو چیز و جمع نشدن با هم. ( ناظم الاطباء ).

منافاة. [ م ُ ] ( ع مص ) یکدیگر را نیست کردن. ( المصادر زوزنی ). یکدیگر را نفی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). یکدیگر را راندن و دور کردن. یقال : هذا ینافی ذلک. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به منافات شود.

منافات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) از هم جدا شدن و نفی کردن و با هم هر دیگری را نیست کردن ،چنانکه نقیض و ضدیت که میان شب و روز و گرمی و سردی است . (غیاث ) (از آنندراج ). منافاة. || مدافعه و دورکردگی . مباینت . مناقضت . ضدیت . مخالفت . (ازناظم الاطباء). ناسازگاری . ناسازواری . اختلاف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دیو را از مباینت طینت و منافات طبیعت ... عجب آمد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 53). مصافات به منافات انجامید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 149). پس هیچ منافات نبود میان این سه حدیث . (مصباح الهدایه چ همایی ص 103). رجوع به منافاة شود.
- منافات داشتن ؛ نقیض بودن و ضد بودن . (ناظم الاطباء). اختلاف داشتن . ناسازگار بودن .
- منافات داشتن دو چیز با هم ؛ نقیض بودن دو چیز و جمع نشدن با هم . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. ناسازگاری، تضاد.
۲. مخالف هم بودن.

پیشنهاد کاربران

مخالفت_ضدیت


جدایی باهم نبودن


کلمات دیگر: