کلمه جو
صفحه اصلی

پلیاس

فرهنگ فارسی

پسر نپتونوس

لغت نامه دهخدا

پلیاس. [پ ِ ] ( اِخ ) پسر نپتونوس.پادشاه ایولخُس از بلاد تسالی. دختران او به اغوای مِدِه به امید اینکه جوانی از سر گیرد او را سر بریده و قطعه قطعه کردند و با ایمانی کورکورانه در آب جوش انداختند. در قاموس الاعلام ترکی آمده است : پلیاس ، در اساطیر یونان نام فرزندی است که از پیرونپتون بعمل آمده و تیروزن کرتیاس پادشاه ایولخس بود مولود را به کوهی انداخته بودند و چوپانان به پرورش او پرداختند هنگام وفات کرتیاس برادرش تخت و تاج را ضبط کرد و اهل و عیال وی را بکشت فقط یاسون از چنگش رهائی یافته بود برای امحاء این یک تن نیز او را به سیاحت بحری موسوم به آرگنت تشویق کرد. دختران او به نیت اعاده جوانی پدر به ساحره ای مسمّاة به مدیا مراجعه کردند ساحره گفت نخست باید خون این پیر را از تن وی بیرون کرد. دختران قول او را باور کرده پدر خود را بکشتند.

دانشنامه عمومی

پلیاس(به یونانی: Πελίας)، در اسطوره های یونان، پسر پوسیدون و تورو است.
فهرست شخصیت ها، مکان ها و رویدادهای افسانه ای یونان باستان
آابپتجچخدرزژسشفکگلمنوهی
وی پادشاهی یولکوس را از آیسون غصب کرد. یاسون، پسر آیسون نجات یافت و سال ها بعد نزد پلیاس رفت تا پادشاهی را پس بگیرد. پلیاس او را به دنبال یافتن پشم زرین فرستاد. یاسون برخلاف تصور پلیاس به سلامت و همراه مدیا بازگشت. مدیا دخترانش را قانع کرد که برای بازگرداندن جوانی پدر، او را قطعه قطعه کنند و بجوشانند.

دانشنامه آزاد فارسی

پِلیاس (Pelias)
پِلیاس
در اساطیر یونانی، پسر پوسیدون، خدای دریا. سلطنت ایولکوس را از نابرادریش آیسون غصب کرد و پسر او یاسون را که وارث برحق سلطنت بود برای دورکردن از تاج و تخت، روانۀ آوردن پشم زرین از کولخیس کرد. اما یاسون به کمک مِدِ آی ساحره پشم زرین را به چنگ آورد و همراه او بازگشت و پی برد که پلیاس، آیسون را به خودکشی واداشته است. مد آ برای انتقام و به این بهانه که می خواهد پلیاس را جاودانه سازد، دخترانش را وادار کرد تکه تکه اش کنند و بجوشانند.


کلمات دیگر: