کلمه جو
صفحه اصلی

پاک دین

فرهنگ اسم ها

اسم: پاک دین (دختر) (فارسی) (تلفظ: pākdin) (فارسی: پاکدين) (انگلیسی: pakdin)
معنی: صاحب دین پاک، درست دین، راست دین، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آن که در باور و اعتقادش استوار باشد، پاک اعتقاد

مترادف و متضاد

puritanical (صفت)
پاک دین، وابسته به فرقه پیوریتان ها، وابسته به پاکدینان

فرهنگ فارسی

صاحب دین پاک آنکس که اعتقاد پاک دارد
۱- ( صفت ) آن کس که اعتقاد پاک دارد صاحب دین پاک راست دین حنیف مقابل ناپاکدین بد دین . جمع : پاکدینان . ۲- دین پاک دین درست .

لغت نامه دهخدا

پاکدین. ( ص مرکب ) صاحب دین پاک. آنکس که اعتقاد پاک دارد.راست دین. فرهودی. ( برهان ). حنیف مقابل ناپاکدین. و بددین : و این [ مردم ماوراءالنهر ] مردمانیند جنگی و غازی پیشه و تیرانداز و پاکدین. ( حدود العالم ).
بشنگل تو ای موبد پاکدین
یکی نامه بنویس پرمهر و کین.
فردوسی.
نخواهیم هرگز جز از آفرین
که بر ما کند موبد پاکدین.
فردوسی.
همه انجمن خواندند آفرین
بر آن شاه بینادل پاکدین.
فردوسی.
بپالیزبان گفت کای پاکدین
چه آگاهی استت ز ایران زمین.
فردوسی.
چنین دادپاسخ که گفتم همین
شنید از من این مردم پاکدین.
فردوسی.
یکی بت پرست و یکی پاکدین
یکی گفت نفرین به از آفرین.
فردوسی.
همی گفت گشتاسپ کای پاکدین
که چون تو نبیند زمان و زمین.
فردوسی.
بدو گفت کز مردم پاکدین
همانا نزیبد که گوید چنین.
فردوسی.
همه مهتران خواندند آفرین
که ای شاه بینادل و پاکدین.
فردوسی.
همه مهتران آفرین خواندند
ورا موبد پاکدین خواندند.
فردوسی.
اگر بخردی سوی توبه گرای
همیشه بود پاکدین پاکرای.
فردوسی.
اگر دادگر باشی و پاکدین
ز هر کس نیابی جز از آفرین.
فردوسی.
بدانند شاهان که روزیست این
که بد دین پدید آید از پاکدین.
فردوسی.
وزان پس چو پرداخت از آفرین
جهان پهلوان خسرو پاکدین.
فردوسی.
پسر بُد مر آن پاکدین را یکی
کش از مهر بهره نبود اندکی.
فردوسی.
فرانک بدو گفت کای پاکدین
منم سوکواری از ایران زمین.
فردوسی.
ز گفتار و کردار او بیش ازین
نباید بگفت ای گو پاکدین.
فردوسی.
بدو گفت خسرو که ای پاکدین
به تو باد رخشنده توران زمین.
فردوسی.
ازو شاد شد خسرو پاکدین
ستودش فراوان و کرد آفرین.
فردوسی.
جهاندار تهمورث پاکدین
بیامد کمربسته رزم و کین.
فردوسی.
بفرمود تا تاج خاقان چین
به پیش آورد موبد پاکدین.
فردوسی.
ستودش فراوان و کرد آفرین
بر آن پرهنر پهلو پاکدین.

فرهنگ عمید

کسی که دین و آیین راست و درست دارد، دین درست.

پیشنهاد کاربران

اذرنوش. . . . . .

حنیف

آن که آیین یکرنگی و راستی را پیشه کند غبار خاطر حافظ ببرد صیقل عشق صفا آینه ی پاک دینان بین ( حافظ )


کلمات دیگر: