کلمه جو
صفحه اصلی

پاسخ


مترادف پاسخ : پتواز، جواب، اجابت، استجابت، انعکاس، بازتاب، لبیک، اجر، پاداش، ثواب، جزا، عوض، مکافات

متضاد پاسخ : پرسش، سؤال

فارسی به انگلیسی

answer, replication, reply, response

answer, reply


فارسی به عربی

اجابة , استجب , جواب ، اِرْتِکاس

مترادف و متضاد

response (اسم)
جوابگویی، پاسخ، واکنش

answer (اسم)
دفاع، پاسخ، جواب

replication (اسم)
دفاع، پاسخ، رونوشت، تکرار، انعکاس، پاسخگویی، تاشدگی

reply (اسم)
پاسخ، جواب، جواب کتبی یا شفاهی، دفاعیه

respond (اسم)
پاسخ

پتواز، جواب ≠ پرسش، سوال


اجابت، استجابت


انعکاس، بازتاب، لبیک


اجر، پاداش، ثواب، جزا، عوض، مکافات


۱. پتواز، جواب
۲. اجابت، استجابت
۳. انعکاس، بازتاب، لبیک
۴. اجر، پاداش، ثواب، جزا، عوض، مکافات ≠ پرسش، سوال


فرهنگ فارسی

جواب، مقابل پرسش
( اسم ) ۱- جواب مقابل سوئ ال پرسش . ۲- فرمان برداری اجابت امر. ۳- پذیرفتگی دعا بر آمدن حاجت درگیری استجابت . ۴- عوض جزا مکافات پاداش پاداشن ثواب اجر مزد . ۵- تعبیر خواب گزارش رویا . یا در پاسخ آمدن صدا . منعکس شدن صدا.
جواب مقابل پرسش

هر نوع واکنش به محرک اعم از غددی یا عضلانی یا عصبی


ارائۀ شکل دیگری از نهاد بلافاصله پس از آمدن آن در مایۀ غالب در یک فوگ (fugue)


فرهنگ معین

(سُ ) [ په . ] ( اِ. ) ۱ - جواب . مق . سؤال . ۲ - اطاعت . ۳ - پذیرفتگی . ۴ - کیفر، مکافات . ۵ - عوض ، پاداش . ۶ - تعبیر خواب ، گزارش رویا.

لغت نامه دهخدا

پاسخ. [ س ُ ] ( اِ مرکب ) ( از: پات ، ضد. مقابل. و سخون ، گفتار. ) جواب. مقابل پرسش. مقابل سؤال :
زش از او پاسخ دهم اندر نهان
زش به بیداری [ ظ: پیدائی ] میان مردمان.
رودکی ( از فرهنگ اسدی چ پاول هورن ).
آهواز دام اندرون آواز داد
پاسخ گرزه بدانش باز داد.
رودکی.
پس ار ژاژ و خوهل آوری پیش من
همت خوهل پاسخ دهد پیرزن.
بوشکور.
ببردند پاسخ بنزدیک شاه
برآشفت شیروی از آن بیگناه.
فردوسی.
دلش گشت پر آتش و سر ز باد
بگرسیوز از خشم پاسخ نداد.
فردوسی.
بدادنش آن نامه شهریار
بپاسخ نوشته زریر سوار.
فردوسی.
چنین داد پاسخ سیاوش که شاه
مرا داد فرمان و تخت و کلاه.
فردوسی.
نشستم بره بر که تا پاسخم
بیارد مگر اختر فرّخم.
فردوسی.
برادر چو آواز خواهر شنید
ز گفتار و پاسخ فروآرمید.
فردوسی.
سخن هرچه گوئی توپاسخ دهم
ترا اندرین رای فرّخ نهم.
فردوسی.
ورا پهلوان هیچ پاسخ نداد
دژم گشت و سر سوی ایوان نهاد.
فردوسی.
همه یکسر از جای برخاستیم
زبان را بپاسخ بیاراستیم.
فردوسی.
بدو گفت خسرو ز کردار بد
چه داری بیاور ز گفتار بد
چنین داد پاسخ که از کار بد
نیاسایم و نیست با من خرد.
فردوسی.
درود فریدون فرخ دهم
سخن هرچه پرسند پاسخ دهم.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که او رابدام
نیارد مگر مردم زشت نام.
فردوسی.
چو بشنید گریان برفت استوار
بیاورد پاسخ بر شهریار.
فردوسی.
چو یکماه شد نامه پاسخ نوشت
سخنهای با مغز و فرخ نوشت.
فردوسی.
چنین داد پاسخ [ رستم فرخزاد ] که او را بگوی
نه تو شهریاری نه دیهیم جوی.
فردوسی ( شاهنامه ج 5 ص 2567 )
چنین دادپاسخ [ شیرین ] که نزد تو من
نیایم مگر با یکی انجمن
که باشندنزد تو دانندگان
جهاندیده و نیز خوانندگان.
فردوسی.
چنین داد پاسخ بدیشان که من [ کاوس ]
نبینم کسی را از این انجمن
که دارد پی و تاب افراسیاب
مرا رفت باید چو کشتی برآب.

پاسخ . [ س ُ ] (اِ مرکب ) (از: پات ، ضد. مقابل . و سخون ، گفتار.) جواب . مقابل پرسش . مقابل سؤال :
زش از او پاسخ دهم اندر نهان
زش به بیداری [ ظ: پیدائی ] میان مردمان .

رودکی (از فرهنگ اسدی چ پاول هورن ).


آهواز دام اندرون آواز داد
پاسخ گرزه بدانش باز داد.

رودکی .


پس ار ژاژ و خوهل آوری پیش من
همت خوهل پاسخ دهد پیرزن .

بوشکور.


ببردند پاسخ بنزدیک شاه
برآشفت شیروی از آن بیگناه .

فردوسی .


دلش گشت پر آتش و سر ز باد
بگرسیوز از خشم پاسخ نداد.

فردوسی .


بدادنش آن نامه ٔ شهریار
بپاسخ نوشته زریر سوار.

فردوسی .


چنین داد پاسخ سیاوش که شاه
مرا داد فرمان و تخت و کلاه .

فردوسی .


نشستم بره بر که تا پاسخم
بیارد مگر اختر فرّخم .

فردوسی .


برادر چو آواز خواهر شنید
ز گفتار و پاسخ فروآرمید.

فردوسی .


سخن هرچه گوئی توپاسخ دهم
ترا اندرین رای فرّخ نهم .

فردوسی .


ورا پهلوان هیچ پاسخ نداد
دژم گشت و سر سوی ایوان نهاد.

فردوسی .


همه یکسر از جای برخاستیم
زبان را بپاسخ بیاراستیم .

فردوسی .


بدو گفت خسرو ز کردار بد
چه داری بیاور ز گفتار بد
چنین داد پاسخ که از کار بد
نیاسایم و نیست با من خرد.

فردوسی .


درود فریدون فرخ دهم
سخن هرچه پرسند پاسخ دهم .

فردوسی .


چنین داد پاسخ که او رابدام
نیارد مگر مردم زشت نام .

فردوسی .


چو بشنید گریان برفت استوار
بیاورد پاسخ بر شهریار.

فردوسی .


چو یکماه شد نامه پاسخ نوشت
سخنهای با مغز و فرخ نوشت .

فردوسی .


چنین داد پاسخ [ رستم فرخزاد ] که او را بگوی
نه تو شهریاری نه دیهیم جوی .

فردوسی (شاهنامه ج 5 ص 2567)


چنین دادپاسخ [ شیرین ] که نزد تو من
نیایم مگر با یکی انجمن
که باشندنزد تو دانندگان
جهاندیده و نیز خوانندگان .

فردوسی .


چنین داد پاسخ بدیشان که من [ کاوس ]
نبینم کسی را از این انجمن
که دارد پی و تاب افراسیاب
مرا رفت باید چو کشتی برآب .

فردوسی .


چنین داد پاسخ که ای شهریار
نگه کن بدین گردش روزگار
که چون باد بر ما همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد.

فردوسی .


سخن را بباید شنیدن نخست
چو دانا شوی پاسخ آری درست .

فردوسی .


چنین داد پاسخ که آمد نشان
ز گفتار آن نامور سرکشان
که تخم بدی تا توان خود مکار
چو کاری همان بردهد روزگار.

فردوسی .


دگر گفت ما را سخن بسته گفت
بماند همی پاسخ اندرنهفت .

فردوسی .


ازو خیره شد کهتر چاره جوی
ز بیمش بپاسخ دژم کرد روی .

فردوسی .


قتلغتکین ... گفت چیست ؟ خیلتاش پاسخ نداد. (تاریخ بیهقی ). البته حسنک هیچ پاسخ نداد. (تاریخ بیهقی ).
چنین داد پاسخ بت دل گسل
که خورشید پوشید خواهی بگل .

اسدی .


چنین داد پاسخ که شه را بگوی
که چیزی که هرگز نیابی مجوی .

اسدی .


اگر تو مقرّی ز من خواه پاسخ
وگر منکری پس تو پاسخ بیاور.

ناصرخسرو.


با آن لب شیرین چه دهی پاسخ تلخم
نیکو نبود پاسخ تلخ از لب شیرین .

معزی .


گر ز غمت صد یکی شرح دهم پیش کوه
آه دهد پاسخم کوه بجای صدا.

خاقانی .


زبانش کرد پاسخ را فرامشت
نهاد از عاجزی بر دیده انگشت .

نظامی .


هین مقابل شو تو با خصم و بگو
پاسخ خصم و بکن دفع عدو.

مولوی .


جهاندار از آن پاسخ هولناک
ز بیهوشی آمد به بیم هلاک .

امیرخسرو.


شهریارا کامکارا یک سخن زابن یمین
بشنو و پاسخ بگو ای جان فدای پاسخت .

ابن یمین .


|| تعبیر خواب . گزارش رؤیا :
کنون خواب را پاسخ آمد پدید
ز ما بخت گردن بخواهد کشید.

فردوسی .


بدل گفتم این خواب را پاسخ است
که آواز او در جهان فرخ است .

فردوسی .


چنین داد پاسخ [ پرویز را ] ستاره شمر
که بر چرخ گردان نیابی گذر
از این کودک [ شیرویه ] آشوب گیرد زمین
نخواند سپاهش بر او آفرین .

فردوسی (شاهنامه ج 5 ص 2468).


گزارنده ٔ خواب پاسخ نداد
کزان داستانش نبود ایچ یاد.

فردوسی .


|| عِوض . جزا. سزا. مکافات . پاداش . کیفر. پاداشن . پاداشت . داشن ثواب . اجر. مزد:
ز میراث دشنام یابی تو بهر
همه زهر شد پاسخ پادزهر.

فردوسی .


بدین خویشی اکنون که من کرده ام
بزرگی بدانش برآورده ام ...
جهاندار بیدار فرخ کناد
مرا اندرین روز پاسخ کناد.

فردوسی .


خواجه بوسهل زوزنی چند سال است تا گذشته شده است و بپاسخ آنکه از وی رفت گرفتار و ما را با آن کاری نیست . (تاریخ بیهقی ).
|| برآمدن حاجت . قضای حاجت . پذیرفتگی دعا. درگیری . روائی . قبول . استجابت :
به ایران چو آید پی فرخش [ پی کیخسرو ]
ز چرخ آنچه خواهد بود پاسخش .

فردوسی .


|| صَدا. عکس صوت :
ز بانگ مردان در پاسخ آمده اقطار.

ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ).


|| اجابت امر. فرمانبرداری :
بدو گفت شیرین که دادم نخست
بده ، وانگهی جان من پیش تست
وز آن پس نیاسایم از پاسخت
ز فرمان و رای دل فرخت .

فردوسی .


نگه کن که این کار فرخ بود
ز بخت آنچه پرسی تو پاسخ بود.

فردوسی .


- پاسخ آراستن ؛ پاسخ کردن .
- پاسخ آوردن ؛ جواب آوردن :
سخن را بباید شنیدن نخست
چو داناشوی پاسخ آری درست .

فردوسی .


چنین پاسخ آورد ابلق سوار
که من خرم و شاد و به روزگار.

فردوسی .


چنین پاسخ آورد رستم بدوی
که ای نامور مهتر نامجوی .

فردوسی .


- پاسخ بردن ؛ جواب بردن . پیغام بردن .
- پاسخ خواستن ؛ استجابت .
- پاسخ دادن ؛ جواب گفتن . اجابت . مجاوبه به مشافهه یا پیغام یا کتابت :
چو مهمانت آواز فرخ دهد
بدینگونه بر دیو پاسخ دهد.

فردوسی .


نشینیم و گفتار فرخ نهیم
وزان پس یکی خوب پاسخ دهیم .

فردوسی .


کنون این سخنها چه پاسخ دهید
بکوشید تا رای فرخ نهید.

فردوسی .


- پاسخ کردن ؛جواب گفتن . جواب دادن ، بیشتر به پیغام یا کتابت .
- پاسخ کردن خدای تعالی دعای کسی را ؛ اجابت فرمودن آن .
- پاسخ گفتن ؛ جواب گفتن و مشافهه باشد.
- پاسخ نوشتن ؛ پاسخ نامه کردن . و این کلمه با آراستن ، آوردن ، بردن ، خواستن ، دادن ، کردن ، گفتن ، نوشتن و شنیدن صرف شود. و در باب کلمات مرکبه با پاسخ مانند شکر پاسخ (فردوسی ) و تلخ پاسخ و پاسخ سرای و نظایر آنها. رجوع به این کلمات در ردیف خود شود.

فرهنگ عمید

جواب.

دانشنامه عمومی

پاسخ (فیلم ۱۹۸۳). پاسخ (به هندی: Pukar) فیلمی محصول سال ۱۹۸۳ و به کارگردانی رامش بهل است. در این فیلم بازیگرانی همچون آمیتاب باچان، زینت امان، راندهیر کاپور، تیان آمبانی، پریم چوپرا، شارات ساکسنا ایفای نقش کرده اند.
۱۸ نوامبر ۱۹۸۳ (۱۹۸۳-11-۱۸)

پاسخ (فیلم ۲۰۰۰). پاسخ (به هندی: Pukar) یا فریاد فیلمی محصول سال ۲۰۰۰ و به کارگردانی راجکومار سانتوشی است. در این فیلم بازیگرانی همچون آنیل کاپور، مادهوری دیکشیت، نامراتا شیرودکار، دنی دنزونگپا، اوم پوری، کولبوشان کارباندا، شیواجی ساتام، فریده جلال، روهینی هاتانگادی، گیریش کارناد، آنجان سیرواستاو، موکش ریشی، یاشپال شارما، پرابو دوا ایفای نقش کرده اند.
۴ فوریه ۲۰۰۰ (۲۰۰۰-02-۰۴)

دانشنامه آزاد فارسی

پاسخ (response)
(یا: واکُنِش) هر گونه تغییر در جاندار، بر اثر تحریک. پاسخ ها انواع بسیار دارند که در برخی کل موجود زنده و در برخی فقط گروهی از یاخته ها و بافت ها وارد عمل می شوند. انقباض ماهیچه های جانور، حرکت برگ ها به سمت نور، و شروع زمستان خوابی در پستانداران کوچک در شروع زمستان نمونه هایی از پاسخ اند.

فرهنگستان زبان و ادب

{response} [روان شناسی] هر نوع واکنش به محرک اعم از غددی یا عضلانی یا عصبی

نقل قول ها

پاسخ (فیلم). پاسخ (به انگلیسی:) مجموعه تلویزیونی کره جنوبی به کارگردانی شین وان هو محصول سال ۱۹۸۸ است.

پیشنهاد کاربران

پاسخ:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " پاسخ" می نویسد : ( ( پاسخ در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است. می تواند بود که آن ریختی باشد بر آمده از پادْسخن ، به معنی آنچه در برابر سخن گفته می شود . ) )
( ( به دل گفتم:" این خواب را پاسخ است ؛
که آواز او بر جهان فرّخ است . " ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 226. )


پاسخ : جواب


کلمات دیگر: