کلمه جو
صفحه اصلی

پایین


مترادف پایین : پست، تحت، تحتانی، دامنه، دون، زیر، زیرین، فرود، فرودین، قعر، مادون، نازل

متضاد پایین : بالا، فراز

فارسی به انگلیسی

down, low or lower, lower part, below, beneath, de-, foot, underneath

below, beneath, de-, down, low, foot, underneath


[adv.] down, [adj.] low(er), [n.] lower part

[adv.] down, low(er), [n.] lower part


فارسی به عربی

تحت , قاع , مستوی واطی

مترادف و متضاد

low (اسم)
پایین، صدای گاو

bottom (اسم)
پا، زیر، کف، کشتی، ته، بن، پایین، غور

underneath (اسم)
پایین

down (اسم)
پایین، کرک

down (صفت)
پایین، غمگین، دلتنگ، از کار افتاده، کرک صورت پایین

downward (صفت)
پایین، سراشیب، متمایل به پایین، سرازیر، رو به پایین، زیرین

underneath (صفت)
پایین، زیرین

bottom (صفت)
پایین

nether (صفت)
زیر، پایین، واقع در پایین، واقع در زیر

low (صفت)
پست، فروتن، پایین، محقر، اندک، افتاده، کم، اهسته، پست ومبتذل

low (قید)
پایین

below (قید)
مادون، در زیر، پایین

beneath (قید)
در زیر، پایین، از زیر، روی خاک، کوچکتر، تحت نفوذ

underneath (قید)
در زیر، پایین، از زیر

downward (قید)
پایین

downwards (قید)
پایین، رو به پایین

down (قید)
پایین، بطرف پایین، سوی پایین، بزیر

infra- (پیشوند)
پست، زیر، پایین

پست، تحت، تحتانی، دامنه، دون، زیر، زیر، زیرین، فرود، فرودین، قعر، مادون، نازل ≠ بالا، فراز


فرهنگ فارسی

زیر، زیرین، پست، فرود، مقابل بالاوبالایین
( صفت ) ۱- زیر زیرین فرود فرودین پست دون تحت تحتانی مقابل بالا بالایین . ۲- دامن دامنه پای ذیل . ۳- کفش کن صف نعال . ۴- از سوی پای باشد آنجا که مردم خفته بود مقابل سرین و بالین . ۵- ( اسم ) فرود مقابل بالا بم بلند . توضیح فرود از چند صدا ها زیرتر از همه و طبعا یکی از صداها بم تراز همه واقع میشود . بنابراین صدایی که بمتر از همه است ( مقابل صدای بالا ) و صدایی که زیرتر از همه است ( مقابل صدای پایین ) قرار میگیرد . یا پایین افتاده بودن شکم . ( بمزاح ) گرسنه گردیده بودن .

پایین
تحت تحتانی

فرهنگ معین

(ص نسب . ق . ) ۱ - زیر. ۲ - دامنه .

لغت نامه دهخدا

پایین. ( ص نسبی ، ق ) رجوع به پائین و ترکیبات آن شود.

پائین. ( ص نسبی ، ق ) تحت. تحتانی. زیر. زیرین. سِفل. پست. دون. فرود. فرودین. مقابل بالا و بالائین :
فرستاده گر کشتن آئین بدی
سرت را کنون جای پائین بدی.
اسدی.
به تبعیت فرهنگ نویسان این شاهد نوشته شد و بی شبهه مصراع دوم ، «سرت را کنون خاک بالین بدی »، بوده است. صف نعال.
|| ذیل. دامنه. پای :
بپائین کُه شاه خفته بناز
شده یک زمان از شب دیرباز.
فردوسی.
|| از سوی پای باشد آنجا که مردم خفته بود مقابل سَرین و بالین :
در بستر بُد یار و من از دوستی او
گاهی بسرین تاختم و گاه بپائین.
؟ ( از فرهنگ اسدی نسخه خطی نخجوانی ).
پر از درّ خوشاب بالین اوی
عقیق و زبرجد بپائین اوی.
فردوسی.
سَرین سوده پائین فروریخته.
نظامی.
- پائین آمدن ؛ فرود آمدن. هبوط. هابط شدن. بزیر آمدن. منحطّ شدن.انحطاط: پائین آمدن ِ قیمت غله و جز آن ؛ ارزان شدن ِ آن. تنزل کردن ِ آن. نازل شدن ِ آن.
- || خوابیدن و فروریختن و رُمبیدن سقف و دیوار و چاه و جز آن.
- پائین آوردن ؛ فروآوردن. هبوط دادن. هابط کردن.
- پائین افتاده بودن شکم ؛ بمزاح ، گرسنه گردیده بودن.
- پائین انداختن ؛ فروافکندن.
- پائین رفتن ؛ هبوط.
- پائین کشیدن ( چراغ را ) ؛ روشنی چراغ را فرود آوردن چندانکه به فرومردن نزدیک شود.مقابل برکردن.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی جایی یا چیزی که در ارتفاع پَست تر قرار دارد: دِهِ پایین.
٢. ویژگی جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد: محلهٴ پایین.
٣. آهسته: صدای پایین.
٤. کم دامنه: بردِ پایین.
٥. [مجاز] کم: دمای پایین، قیمت پایین.
٦. (اسم ) آن قسمت از چیزی که در زیر دیگری واقع است: پایین شلوار، پایین چاه.
٧. (اسم ) جایی یا چیزی که در ارتفاع پَست تر قرار دارد: پایین شهر.
٨. (اسم ) جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد: پایینِ خیابان.
٩. (اسم ) [مجاز] قسمتی از اتاق که به در نزدیک تر است.
١٠. (قید ) زیر.

دانشنامه عمومی

پایین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
پایین (ترانه کلی کلارکسون)
پایین (جیرفت)

گویش اصفهانی

تکیه ای: ǰir
طاری: ǰer
طامه ای: ǰir
طرقی: ǰer
کشه ای: ǰer
نطنزی: ǰir


گویش مازنی

/paaein/ زیر

/paain/ بصورت کنایی به مستراح گفته شود

بصورت کنایی به مستراح گفته شود


واژه نامه بختیاریکا

پا گَه؛ دَره؛ دُهُو؛ دومن؛ لَم؛ وا زیر

جدول کلمات

زیر

پیشنهاد کاربران

فرو

Down

در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه /پایین /از کلمه ی تگ ( tag ) استفاده می شود البته کلمه تگ در قدیم هم استفاده می شده است دهخدا در فرهنگش تگ را علاوه بر معنی پایین معانی بن و ته هم برای آن در نظر گرفته است در گویش بهابادی چون کلمه تگ کلمه ی عمومی تری است متناسب با جمله معنی پایین یا ته می دهد در مثال خودکار از روی میز افتاد تگ در این حالت معنی پایین می دهد و نه ته اما در مثال تگ حوض تگ معنی ته می دهد نه پایین.

شاید - تگ - همون - ته - عربیه که درزبان بهابادی ها - ته - شده . جیرین در زبان شمالی ها - جیر - هستش و - جُر - هم بالا هستش چون همه زبانهای ایرانی ند. down هم درفارسی برابر داره که همون - دامنه - و - دامن - هستش و مردم - لر - و - کرد - و - لک - هم واژگانِ - دامُ - و - دامُن - گویند زیرا زبان فارسی و همه زبانهای کشورمون هندواروپایی هستن .

همچنین در زبان کردی و لری واژه - دُما - هست که معنیش - پُشت - هستش

پایین:منسوب به پا، طرف پا.
مانند؛
سَرین:منسوب به سر، طرف سر.
بالین:منسوب به بال، طرف بازو.


زیرین


کلمات دیگر: