پاره پاره کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
حلل
مترادف و متضاد
کهنه شدن، پاره پاره کردن، بی مصرف شدن
پاره کردن، پاره پاره کردن، درهم دریدن، پاره پاره و متلاشی کردن
پاره پاره کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - بسیار جای از هم دریده کردن از همه جا دریدن پارچه پارچه کردن قطعه قطعه کردن لخت لخت کردن لت لت کردن تقطیع. ۲ - بقطعات جدا تقسیم کردن بخش بخش کردن .
فرهنگ معین
( ~. ~. کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . ۲ - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن .
کلمات دیگر: