مترادف اتفاقی : تصادفاً، تصادفی، غیرمترقب، غیرمنتظر، ناگهانی، حادثی
برابر پارسی : پیش آمدی، بختامدی، بختامدانه، خودبخود(ی)، گذرانه، گذری، ناگهانی
casual, occasional, accidental
adventitious, accidental, casual, chance, contingent, haphazard, fortuitous, incidental, odd
بختامدانه، بختامدی، گذرانه، ناگهانی، خودبخود، گذری، پیش آمدی، خودبخود