کلمه جو
صفحه اصلی

پایین امدن

فارسی به انگلیسی

alight, down

to come down, to descend, [fig.] to fall (as prices

فارسی به عربی

انخفاض , انزل , سقوط

مترادف و متضاد

dip (فعل)
تعمید دادن، پایین امدن

descend (فعل)
فرود امدن، پیاده شدن، فروکش کردن، سرازیر شدن، نزول کردن، پایین رفتن، پایین امدن

fall (فعل)
چکیدن، سقوط کردن، تنزل کردن، پایین امدن، ویران شدن

فرهنگ فارسی

( پایین آمدن ) ( مصدر ) ۱- بزیر آمدن فرود آمدن پیاده شدن هبوط منحط شدن انحطاط مقابل بالا رفتن . ۲- خوابیدن و فرو ریختن سقف و دیوار و مانند آن رمبیدن : سقف و دیوار و مانند آن رمبیدن : سقف خانه ام پایین آمد . ۳- کم شدن ارزان شدن نازل شدن : هزینه پایین میاید . یا پایین آمدن از خر شیطان .

فرهنگ معین

( پایین آمدن ) (مَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - به زیر آمدن . ۲ - فروریختن سقف . ۳ - ارزان شدن ، کاهش قیمت .

جدول کلمات

پایین آمدن
فرود
فرود

پائین آمدن
فرود

پیشنهاد کاربران

تنزل

افول

کاهش پیدا کردن . سقوط کردن . سر پایینی
متضاد : صعود . بالا رفتن


افول، فرود، تنزل

( بزیر آمدن ) بزیر آمدن. [ ب ِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) ( از: ب زیر آمدن ) پیاده شدن. فرود آمدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : پس از منبر بزیر آمد و بخانه اش بردند. ( قصص الانبیاء ص 238 ) . پس از منبر بزیر آمد و اسامه را بخواند و امیر کرد. ( قصص الانبیاء ص 233 ) . داود از کوه بزیر آمد و در میان لشکر خویش و آن مسلمانان وی را دعا گفتند. ( قصص الانبیاء ص 148 ) . || سرنگون شدن. به پستی رسیدن :
بزیر اندرآمد سر راستی
پدید آمد از هر سوئی کاستی.
فردوسی.


کلمات دیگر: