کلمه جو
صفحه اصلی

اتش زدن

فارسی به انگلیسی

burn, fire, ignite, kindle, light, torch, to set on fre, to light, [fig] to enrage, to squanderto sot fire to

فارسی به عربی

اشعل , حرق , ضوء , نار

مترادف و متضاد

light (فعل)
اشکار کردن، اتش زدن، مشتعل شدن، روشن کردن، برق زدن، اتش گرفتن، بچه زاییدن، اذرخش زدن

fire (فعل)
انگیختن، اتش زدن، بیرون کردن، بر افروختن، اتش گرفتن، افروختن، شلیک کردن، زبانه کشیدن، پراندن، تیر اندازی کردن، تفنگ یاتوپ را اتش کردن

be alight (فعل)
اتش زدن

ignite (فعل)
اتش زدن، مشتعل شدن، روشن کردن، اتش گرفتن، گیراندن

burn (فعل)
اتش زدن، سوختن، سوزاندن، چریدن، در اتش شهوت سوختن، محترق شدن، سوزش کردن

deflagrate (فعل)
اتش زدن، سوزانیدن

فرهنگ فارسی

( آتش زدن ) ( مصدر ) موجب افروختن آتش در چیزی شدن سوزانیدن .
سوزانیدن

لغت نامه دهخدا

( آتش زدن ) آتش زدن. [ ت َ زَدَ ] ( مص مرکب ) آتش اندرزدن. سوزانیدن :
بفرمود تا آتش اندرزدند
همه شهر توران بهم برزدند.
فردوسی.
- آتش زدن در مالی ؛ بگزاف صرف کردن آن ، و یا فروختن آن بثمن بخس.
- آتش زدن کسی را ؛ او را خشمگین کردن.
- موی کسی را آتش زده بودن ؛ درست بوقت رسیدن او.

پیشنهاد کاربران

اتش زدن درخت ها


کلمات دیگر: