( آبکی ) ( صفت ) ۱- آنچه مانند آب است مایع روان . مقابل جامد . ۲ - رقیق تنک گشاده . ۳ - پر آب آبدار . ۴ - دانه ای که آب بخود کشیده و آماد. جوانه زدن و سبز شدن باشد. رقیق تنکآنچه که مانند آب باشد، آبدار، پر آب، آب لمبو گرینده تر
فرهنگ معین
( آبکی ) (بَ ) (ص نسب . ) ۱ - مایع ، روان . ۲ - کنایه از: بی دوام و نامطمئن . ۳ - پرآب .
لغت نامه دهخدا
ابکی . [ اَ کا ] (ع ن تف ) گرینده تر.
( آبکی ) آبکی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) در تداول عامه ، رقیق. تنک. گشاده. || مایع و روان. مقابل جامد.ابکی. [ اَ کا ] ( ع ن تف ) گرینده تر.
فرهنگ عمید
( آبکی ) ۱. آنچه مانند آب باشد. ۲. آبدار، پرآب. ۳. آب لمبو. ۴. [مقابلِ غلیظ] رقیق. ۵. بی محتوا. ۶. (اسم ) مشروب.