کلمه جو
صفحه اصلی

پایداری کردن

فارسی به انگلیسی

dispute, endure, persevere, resist, stick, to be constant, to stand fast

to be constant, to stand fast


dispute, endure, persevere, resist, stick


فارسی به عربی

قاوم

مترادف و متضاد

resist (فعل)
ایستادگی کردن، مانع شدن، مخالفت کردن با، مخالفت کردن، خودداری کردن از، مقاومت کردن، استقامت کردن، پایداری کردن

واژه نامه بختیاریکا

دست پا زِیدِن؛ دست زِیدِن

پیشنهاد کاربران

ز پای ننشستن. [ زِ ن َ ن ِ / ن َن ْ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از مقاومت کردن. آرام نگرفتن. قرار نگرفتن. به کار خود ادامه دادن و درنگ نکردن. به زانو درنیامدن. کاری را یکسره تا نیل به هدف تعقیب کردن. پیوسته کوشیدن ( در راه مقصودی و کاری ) . دست از کار نکشیدن :
اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی
چه فتنه ها که بخیزد میان اهل نشست.
سعدی.
چون شمع وجود من شب تا بسحر خود را
میسوخت و پروانه تا روز ز پا ننشست.
حافظ.


کلمات دیگر: