اتحادی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اتحادی , اخوی
عربی به فارسی
طرفدار دولت فدرال , فدرالي , اءتلافي , اتحادي , اتفاق
مترادف و متضاد
دوستانه، برادرانه، ائتلافی، اتحادی، برادر وار
فدرال، ائتلافی، اتحادی
فرهنگ فارسی
طریقه که پیروان آن معتقدند بیکی شدن خالق با مخلوق
لغت نامه دهخدا
اتحادی. [ اِت ْ ت ِ ] ( ص نسبی ) طریقه ای که پیروان آن معتقد بیکی شدن خالق با مخلوقی باشند.
کلمات دیگر: