کلمه جو
صفحه اصلی

پاکدامنی


مترادف پاکدامنی : پارسایی، پاکی، پرهیزکاری، طهارت، عصمت، عفاف، عفت، ناموس

متضاد پاکدامنی : آلوده دامنی، بی ناموسی

فارسی به انگلیسی

chastity, continence, honor, probity, virtue

chastity, continence


chastity, honor, probity, virtue


فارسی به عربی

عفة , مزیة

مترادف و متضاد

continence (اسم)
پرهیزگاری، خودداری، پاکدامنی، خویشتن داری

virtue (اسم)
پرهیزگاری، حسن، عفت، پاکدامنی، پرهیزکاری، تقوا، تقوی

purity (اسم)
خلوص، صفاء، عفت، پاکدامنی، تمیزی، طهارت، صافی، پاکی

chastity (اسم)
عفت، نجابت، پاکدامنی، عفت وعصمت، سادگی

probity (اسم)
پاکدامنی، راستی، پیروی دقیق از اصول

پارسایی، پاکی، پرهیزکاری، طهارت، عصمت، عفاف، عفت، ناموس ≠ آلوده‌دامنی، بی‌ناموسی


فرهنگ فارسی

عمل پاکدامن پاکی عفت عفاف .

لغت نامه دهخدا

پاکدامنی. [ م َ ] ( حامص مرکب ) عفت. ( مهذب الاسماء ). عِفاف. پاکی.

فرهنگ عمید

۱. پارسایی.
۲. عفاف.

نقل قول ها

پاکدامنی یا عفّت
• «ارزش مرد به اندازۀ همت اوست، و راستگویی او به میزان جوانمردی اش، و شجاعت او به قدر ننگی است که احساس می کند، و پاکدامنی او به اندازة غیرت اوست.»

پیشنهاد کاربران

پارسایی، پاکی، پرهیزکاری، طهارت، عصمت، عفاف، عفت، ناموس، نزهت، نزاهت

بتول

پارسایی

نزهت

عفت

نزاهت

پرهیز گار

عفت، حیا

معصوم بودن
دور از گناه بودن


- پاک شلواری ؛ عفت. مقابل شهوت رانی : خاصه ادب نفس و تواضع و پارسایی و راستگویی و پاک شلواری و بی آزاری. ( منتخب قابوسنامه ص 37 ) .

جامه ٔ شرم . [ م َ / م ِ ی ِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عفت . پاکدامنی . حیا : ز سر تاج فرهنگ بفکنده ای ز تن جامه ٔ شرم برکنده ای . فردوسی .

معصوم بودن دل پاک بودن پاک بودن ادم خوب بودن پارسایی


کلمات دیگر: