مترادف پاکدامنی : پارسایی، پاکی، پرهیزکاری، طهارت، عصمت، عفاف، عفت، ناموس متضاد پاکدامنی : آلوده دامنی، بی ناموسی
continence (اسم)پرهیزگاری، خودداری، پاکدامنی، خویشتن داریvirtue (اسم)پرهیزگاری، حسن، عفت، پاکدامنی، پرهیزکاری، تقوا، تقویpurity (اسم)خلوص، صفاء، عفت، پاکدامنی، تمیزی، طهارت، صافی، پاکیchastity (اسم)عفت، نجابت، پاکدامنی، عفت وعصمت، سادگیprobity (اسم)پاکدامنی، راستی، پیروی دقیق از اصول
پاکدامنی یا عفّت• «ارزش مرد به اندازۀ همت اوست، و راستگویی او به میزان جوانمردی اش، و شجاعت او به قدر ننگی است که احساس می کند، و پاکدامنی او به اندازة غیرت اوست.»wikiquote: پاکدامنی
- پاک شلواری ؛ عفت. مقابل شهوت رانی : خاصه ادب نفس و تواضع و پارسایی و راستگویی و پاک شلواری و بی آزاری. ( منتخب قابوسنامه ص 37 ) .
جامه ٔ شرم . [ م َ / م ِ ی ِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عفت . پاکدامنی . حیا : ز سر تاج فرهنگ بفکنده ای ز تن جامه ٔ شرم برکنده ای . فردوسی .