کلمه جو
صفحه اصلی

ابلاغیه


برابر پارسی : بخش نامه

فارسی به انگلیسی

communique, official order or notice, notification

communique


notification


مترادف و متضاد

proclamation (اسم)
اعلامیه، اعلان، اگهی، بیانیه، انتشار، ابلاغیه

letter missive (اسم)
خط، اجازه نامه، ابلاغیه، امریه، امر نامه

communication (اسم)
علاقه، ارتباط، معاشرت، مخابرات، مکاتبه، مخابره، ابلاغیه، تماس

فرهنگ فارسی

( اسم ) ورقه ای که از طرف مقامات ذی صلاحیت صادر شود و مطلبی را ابلاغ کند.

فرهنگ معین

(اِ یِّ یا یَُ ) [ ع . ] (اِ. ) ورقه ای که از طرف مقامات ذی صلاحیت صادر شود و مطلبی را ابلاغ کنند.

فرهنگ عمید

دستور یا حکمی که از طرف مقام رسمی صادر می شود.

فرهنگ فارسی ساره

بخشنامه


پیشنهاد کاربران

حکم داداسرا


کلمات دیگر: