کلمه جو
صفحه اصلی

ابلاغ کردن

فارسی به انگلیسی

communicate, serve, to communicate

to communicate


serve


مترادف و متضاد

impart (فعل)
سهم دادن، رساندن، بیان کردن، افشاء کردن، ابلاغ کردن، بهره مند ساختن، افاضه کردن


کلمات دیگر: