برابر پارسی : گرفتن، در گرفتن، فرا گرفتن، فراگرفتن
اتخاذ
برابر پارسی : گرفتن، در گرفتن، فرا گرفتن، فراگرفتن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
تبنی
مترادف و متضاد
قبول، اقتباس، اتخاذ، اختیار، قبول به فرزندی، فرزند خواندگی
اتخاذ، گمان، غرور، قصد، خود رایی، خود سری، خود بینی، فرض، پنداشت، انگاشت، تعهد
فرهنگ فارسی
گرفتن، فراگرفتن، برگرفتن
( مصدر ) گرفتن بر گرفتن فرا گرفتن یا اتخاذ سند . استناد بقول طرف برای قبولاندن ادعای خود .
( مصدر ) گرفتن بر گرفتن فرا گرفتن یا اتخاذ سند . استناد بقول طرف برای قبولاندن ادعای خود .
فرهنگ معین
(اِ تِّ ) [ ع . ] (مص م . ) گرفتن ، برگرفتن ، فراگرفتن .
لغت نامه دهخدا
اتخاذ. [ اِت ْ ت ِ ] ( ع مص ) گرفتن. برگرفتن. فراگرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). ایتخاذ. اخذ.
فرهنگ عمید
گرفتن، فراگرفتن، برگرفتن.
فرهنگ فارسی ساره
در گرفتن، فرا گرفتن
پیشنهاد کاربران
درپیش گرفتن
گرفتن قبول کردن
معنی این کلمه سه تا هستش : گرفتن ، بر گرفتن و فرا گرفتن
مثلا اتخاذ تصمیم یعنی تصمیم گرفتن
یا اتخاذ درس یعنی درس و فراگرفتن یا همون یاد گرفتن درس
برگرفتنم که یعنی همین
موفق باشید
مثلا اتخاذ تصمیم یعنی تصمیم گرفتن
یا اتخاذ درس یعنی درس و فراگرفتن یا همون یاد گرفتن درس
برگرفتنم که یعنی همین
موفق باشید
اتخاذ سه تا معنی داره : گرفتن ، برگرفتن و فرا گرفتن
مثلا اتخاذ تصمیم یعنی تصمیم گرفتن
یا اتخاذ درس یعنی درس و فراگرفتن ، یاد گرفتن درس
بر گرفتن هم همین معنی فراگرفتن و داره
موفق باشید
مثلا اتخاذ تصمیم یعنی تصمیم گرفتن
یا اتخاذ درس یعنی درس و فراگرفتن ، یاد گرفتن درس
بر گرفتن هم همین معنی فراگرفتن و داره
موفق باشید
اتخاذ ب معنی گرفتن، در بر گرفتن در ارایه های ادبیه
بطور مثال میشه گفت اتخاذ درس
اتخاذ تصمیم
این کلمه بیشتر در لغاتی ک خواستار درک و فهمی از ی موضوع است بکار میرود و کلمه های دیگه برای استفاده از آن بی معنی است
بطور مثال میشه گفت اتخاذ درس
اتخاذ تصمیم
این کلمه بیشتر در لغاتی ک خواستار درک و فهمی از ی موضوع است بکار میرود و کلمه های دیگه برای استفاده از آن بی معنی است
کلمات دیگر: