کلمه جو
صفحه اصلی

پاسداری


مترادف پاسداری : پاس، پاسبانی، حراست، محارست، محافظت، مواظبت، نگاهداشت، نگهبانی، نگهداری، وقایت، یتاق، رعایت، ملاحظه، احترام، حرمت

فارسی به انگلیسی

patrol, ward, watch

فارسی به عربی

دوریة , ساعة یدویة

مترادف و متضاد

watch (اسم)
مراقبت، ساعت، پاس، پاسداری، کشیک، دیدبان، مدت کشیک، ساعت جیبی و مچی

watchfulness (اسم)
دقیق، مراقبت، هشیاری، پاسداری

patrol (اسم)
گشت، گشتی، پاسداری

پاس، پاسبانی، حراست، محارست، محافظت، مواظبت، نگاهداشت، نگهبانی، نگهداری، وقایت، یتاق


رعایت، ملاحظه


احترام، حرمت


۱. پاس، پاسبانی، حراست، محارست، محافظت، مواظبت، نگاهداشت، نگهبانی، نگهداری، وقایت، یتاق
۲. رعایت، ملاحظه
۳. احترام، حرمت


فرهنگ فارسی

۱- پاسبانی . ۲- رعایت احترام حرمت .

فرهنگ معین

(حامص . ) ۱ - پاسبانی . ۲ - رعایت ، احترام .

لغت نامه دهخدا

پاسداری. ( حامص مرکب ) پاسبانی. || رعایت. احترام. حرمت.

فرهنگ عمید

نگهبانی، مراقبت.

دانشنامه عمومی

پاسداری (سیب و سوران). پاسداری روستایی در دهستان پسکوه بخش مرکزی شهرستان سیب و سوران استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۱۳۹ نفر (۲۸خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

حفظ، محترم نمودن، نگهداری کردن

استوار

نگهداری

کمک کردن



نگهبانی

نگهبانی. احترام🌙

پاسداری
احترام گذاشتن

پاسداری


کلمات دیگر: