کلمه جو
صفحه اصلی

ملط

فرهنگ فارسی

از شهر های باستانی آسیای صغیر که بندری بر ساحل اژه است و بر مصب رود ماندر قرار دارد و موطن تالس و اناکزیماندر واناکزیمن و هکاته واریستید و جز اینان می باشد این شهر جایگاه مکتب فلسفی ایوانی است .

لغت نامه دهخدا

ملط. [ م َ ل َ ] (ع مص ) بی موی گردیدن اندام و سبک ریش گردیدن . مَلطَه . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). املط گردیدن . (از اقرب الموارد). و رجوع به املط شود.


ملط. [ م َ ] (ع مص ) آژند در میان خشت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به گل طلا کردن دیوار را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گل مالیدن بر دیوار و گل گذاشتن بر آن . (از ناظم الاطباء). || موی ستردن . || بچه ٔ ناتمام افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


ملط. [ م َ ل َ ] (اِخ ) از شهرهای باستانی آسیای صغیر که بندری بر ساحل دریای اژه است و بر مصب رود «مئاندر» قرار دارد و موطن تالس و اناکزیماندر و اناکزیمن و هکاته و اریستید و جز اینان می باشد این شهر جایگاه مکتب فلسفی «ایونی » است . (از لاروس ). و نسبت بدان ملطی باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


ملط. [ م ِ ] (ع ص ) مرد سخت خبیث و بد که هرچه نزد وی گذارند بدزدد و حلال شمارد.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرد که نسب وی معلوم نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مختلطالنسب یعنی آنکه نسب و پدر او شناخته نیست . ج ، اَملاط. مُلوط. (از اقرب الموارد). || غلام خلط ملط؛ مختلطالنسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).


ملط. [ م ُ ](ع ص ، اِ) ج ِ املط و مَلْطاء. (ناظم الاطباء). ج ِ املط. (از اقرب الموارد). رجوع به املط و ملطاء شود.


ملط. [ م ُ ل ِطط ] (ع ص ) لاط ملط؛ آنکه خود خبیث باشد و یارانش نیز خبیث . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


ملط. [ م َ ] ( ع مص ) آژند در میان خشت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). به گل طلا کردن دیوار را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). گل مالیدن بر دیوار و گل گذاشتن بر آن. ( از ناظم الاطباء ). || موی ستردن. || بچه ناتمام افکندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

ملط. [ م ِ ] ( ع ص ) مرد سخت خبیث و بد که هرچه نزد وی گذارند بدزدد و حلال شمارد.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مرد که نسب وی معلوم نباشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مختلطالنسب یعنی آنکه نسب و پدر او شناخته نیست. ج ، اَملاط. مُلوط. ( از اقرب الموارد ). || غلام خلط ملط؛ مختلطالنسب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).

ملط. [ م َ ل َ ] ( ع مص ) بی موی گردیدن اندام و سبک ریش گردیدن. مَلطَه. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). املط گردیدن. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به املط شود.

ملط. [ م ُ ل ِطط ] ( ع ص ) لاط ملط؛ آنکه خود خبیث باشد و یارانش نیز خبیث. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

ملط. [ م ُ ]( ع ص ، اِ ) ج ِ املط و مَلْطاء. ( ناظم الاطباء ). ج ِ املط. ( از اقرب الموارد ). رجوع به املط و ملطاء شود.

ملط. [ م َ ل َ ] ( اِخ ) از شهرهای باستانی آسیای صغیر که بندری بر ساحل دریای اژه است و بر مصب رود «مئاندر» قرار دارد و موطن تالس و اناکزیماندر و اناکزیمن و هکاته و اریستید و جز اینان می باشد این شهر جایگاه مکتب فلسفی «ایونی » است. ( از لاروس ). و نسبت بدان ملطی باشد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۷°۳۱′۴۹″شمالی ۲۷°۱۶′۴۲″شرقی / ۳۷٫۵۳۰۲۳۳°شمالی ۲۷٫۲۷۸۳۶۹°شرقی / 37.530233; 27.278369
دهخدا، علی اکبر، لغتنامهٔ بزرگ دهخدا.
ضمیری، محمد علی، تاریخ آموزش و پرورش ایران و اسلام، راهگشا، ۱۳۷۳.
حکمت، علیرضا، آموزش و پرورش در ایران باستان، مؤسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی، ۱۳۵۰.
مَلَط، یا میلت، یا میلتوس شهر مشهور ایونیای باستان، در غرب آناتولی بر ساحل دریای اژه است. ویرانه های آن در استان آیدین ترکیهٔ امروزی باقی است. به این شهر در یونانی Miletos و در لاتین Miletus می گفتند.
نخستین نشانه های سکونت در این محل به دلیل بالا آمدن سطح آب و ته نشینی رسوبات غیرقابل دسترس گشته است. نخستین شواهد موجود مربوط به عصر نوسنگی می باشد.در دوره های نخست و عصر برنز، سکونت، تحت نفوذ مینوسی ها درآمد. در افسانه ها آمده که هجوم اهل اقریطس (کرت) باعث جابجایی بومیان Lelegesای آنجا شد. این محل پس از آن میلت نامیده شد.
در سال های نخست عصر برنز، در سدهٔ ۱۳ پیش از میلاد، شاهد ورود لووی زبانان از جنوب مرکزی آناتولی که خود را کاریان می دانستند بود. پس تر، در آن قرن، نخستین یونانیان رسیدند و خود را آخایوس خواندند. در آن زمان آن شهر برضد امپراطوری هیتی ها شورش کرد. پس از سقوط آن امپراطوری شهر در قرن ۱۲ پ.م. خراب شد و در آغاز ۱۰۰۰ پ.م. به طور گسترده توسط یونانیان ایونی بازنشینی شد. برپایهٔ یک افسانه، بنیاد ایونیان در آنجا با حمایت شخصی به نام نلئوس از پیلوپونیس (Peloponnesus) بوده است.


کلمات دیگر: