کلمه جو
صفحه اصلی

علی اشبیلی

فرهنگ فارسی

ابن مومن بن محمد بن علی حضرمی اشبیلی مشهور به ابن عصفور و مکنی به ابوالحسن

لغت نامه دهخدا

علی اشبیلی. [ ع َ ی ِ اِ ] ( اِخ ) ابن عبدالرحمان بن مهدی بن عمران اشبیلی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن اخضر. وی لغوی بود و در سال 514 هَ. ق. در اشبیلة درگذشت. او راست : 1 - شرح الحماسة. 2 - شرح شعر حبیب. ( از معجم المؤلفین بنقل از بغیةالوعاة سیوطی ص 341 ) ( اعلام زرکلی ج 5 ص 112 ).

علی اشبیلی. [ ع َ ی ِ اِ ] ( اِخ ) ابن قاسم بن یونش اشبیلی ،مشهور به ابن زفاق و مکنّی به ابوالحسن. نحوی و لغوی و ساکن دمشق بود. و در حدود سال 605 هَ. ق. برای حج به مکه رفت و در بازگشت از این سفر در راه درگذشت. او راست : 1 - شرح الجمل زجاجی ، در چهار مجلد. 2 - مفردات القرآن. ( از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 137. انباءالرواة قفطی ج 2 ص 304. بغیةالوعاةسیوطی ص 346. کشف الظنون حاجی خلیفه ج 3 ص 604. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 529. روضات الجنات خوانساری ص 486 ).

علی اشبیلی. [ ع َ ی ِ اِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد حضرمی رندی اشبیلی اندلسی ، مشهور به ابن خروف و مکنّی به ابوالحسن. ادیب و نحوی و اصولی و عالم فرائض بود. در سال 521 هَ. ق. متولد شد. محل وفات او را به اختلاف در اشبیلیه و حلب یاد کرده اند. سال وفاتش نیز به اختلاف روایات در 603، 605، 606، 609و 610 هَ. ق. ذکر شده است. او راست : 1 - تنقیح الالباب فی شرح غوامض الکتاب ، که شرح الکتاب سیبویه است ،و نام آن در ایضاح المکنون به صورت «مفتح الابواب فی شرح غوامض الکتاب » آمده است. 2- شرح الجمل زجاجی. 3 - کتابی در فرائض. و نیز او را اشعاری است. ( از معجم المؤلفین ج 7 ص 221 ). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است : سیرالنبلاء ذهبی ج 13 ص 123. الوافی صفدی ج 12 ص 179. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 433. التکمله ابن ابار ص 676. معجم الادباء یاقوت ج 15 ص 75. نفخ الطیب مقری ج 2 ص 18. البدایه ابن کثیر ج 13 ص 53. الجامعالمختصر ابن ساعی ج 9 ص 306. فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 79. المختصر فی اخبارالبشر ابوالفداء ج 3 ص 121. لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 257. بغیةالوعاة سیوطی ص 354. مرآةالجنان یافعی ج 4 ص 21. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 602. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 368 و ج 2 ص 528. روضات الجنات خوانساری ص 485. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 704. و رجوع به ابن خروف ( ابوالحسن علی بن محمد... ) شود.

علی اشبیلی. [ ع َ ی ِ اِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن علی بن یوسف اشبیلی ، مشهور به ابن ضائع و مکنّی به ابوالحسن. نحوی بود و در بیست وپنجم ربیعالاخر سال 680 هَ. ق. درگذشت در حالیکه نزدیک به هفتاد سال عمر کرده بود. او راست : شرح کتاب سیبویه در نحو که در آن شرح سیرافی و شرح ابن خروف را جمعآوری کرده است. ( از معجم المؤلفین بنقل از بغیةالوعاة سیوطی ص 354. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 604. روضات الجنات خوانساری ص 494. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 713. فهرس الخدیویة ج 4 ص 67 ).

علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن مهدی بن عمران اشبیلی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن اخضر. وی لغوی بود و در سال 514 هَ . ق . در اشبیلة درگذشت . او راست : 1 - شرح الحماسة. 2 - شرح شعر حبیب . (از معجم المؤلفین بنقل از بغیةالوعاة سیوطی ص 341) (اعلام زرکلی ج 5 ص 112).


علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن یونش اشبیلی ،مشهور به ابن زفاق و مکنّی به ابوالحسن . نحوی و لغوی و ساکن دمشق بود. و در حدود سال 605 هَ . ق . برای حج به مکه رفت و در بازگشت از این سفر در راه درگذشت . او راست : 1 - شرح الجمل زجاجی ، در چهار مجلد. 2 - مفردات القرآن . (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 137. انباءالرواة قفطی ج 2 ص 304. بغیةالوعاةسیوطی ص 346. کشف الظنون حاجی خلیفه ج 3 ص 604. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 529. روضات الجنات خوانساری ص 486).


علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمد لخمی اشبیلی مغربی اندلسی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی لخمی شود.


علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد حضرمی رندی اشبیلی اندلسی ، مشهور به ابن خروف و مکنّی به ابوالحسن . ادیب و نحوی و اصولی و عالم فرائض بود. در سال 521 هَ . ق . متولد شد. محل وفات او را به اختلاف در اشبیلیه و حلب یاد کرده اند. سال وفاتش نیز به اختلاف روایات در 603، 605، 606، 609و 610 هَ . ق . ذکر شده است . او راست : 1 - تنقیح الالباب فی شرح غوامض الکتاب ، که شرح الکتاب سیبویه است ،و نام آن در ایضاح المکنون به صورت «مفتح الابواب فی شرح غوامض الکتاب » آمده است . 2- شرح الجمل زجاجی . 3 - کتابی در فرائض . و نیز او را اشعاری است . (از معجم المؤلفین ج 7 ص 221). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است : سیرالنبلاء ذهبی ج 13 ص 123. الوافی صفدی ج 12 ص 179. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 433. التکمله ٔ ابن ابار ص 676. معجم الادباء یاقوت ج 15 ص 75. نفخ الطیب مقری ج 2 ص 18. البدایه ٔ ابن کثیر ج 13 ص 53. الجامعالمختصر ابن ساعی ج 9 ص 306. فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 79. المختصر فی اخبارالبشر ابوالفداء ج 3 ص 121. لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 257. بغیةالوعاة سیوطی ص 354. مرآةالجنان یافعی ج 4 ص 21. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 602. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 368 و ج 2 ص 528. روضات الجنات خوانساری ص 485. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 704. و رجوع به ابن خروف (ابوالحسن علی بن محمد...) شود.


علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن یوسف اشبیلی ، مشهور به ابن ضائع و مکنّی به ابوالحسن . نحوی بود و در بیست وپنجم ربیعالاخر سال 680 هَ . ق . درگذشت در حالیکه نزدیک به هفتاد سال عمر کرده بود. او راست : شرح کتاب سیبویه در نحو که در آن شرح سیرافی و شرح ابن خروف را جمعآوری کرده است . (از معجم المؤلفین بنقل از بغیةالوعاة سیوطی ص 354. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 604. روضات الجنات خوانساری ص 494. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 713. فهرس الخدیویة ج 4 ص 67).


علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن مؤمن بن محمدبن علی حضرمی اشبیلی ، مشهور به ابن عصفور و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابن عصفور و علی (ابن مؤمن بن ...) شود.



کلمات دیگر: