to make narrow or slender
باریک کردن
فارسی به انگلیسی
narrow, slenderize, thin, whittle
فارسی به عربی
ضیق
مترادف و متضاد
خرد شدن، خرد کردن، خرد ساختن، محدود کردن، باریک شدن، باریک کردن
لاغر کردن، باریک کردن
محدود کردن، تنگ کردن، باریک کردن، زور اوردن، در تنگی و مضیقه گذاردن
فرهنگ فارسی
نرم کوفتن نرم سائیدن
لغت نامه دهخدا
باریک کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نرم کوفتن. نرم ساییدن : ادقاق ؛ باریک کردن آرد. دقیق کردن آرد باریک کردن آرد. ( منتهی الارب ). نرم کردن. تدقیق. ( دهار ).
کلمات دیگر: