کلمه جو
صفحه اصلی

اخیر


مترادف اخیر : آخری، آخرین، بازپسین، پسین، تازه، جدید

متضاد اخیر : آغازین، اول

برابر پارسی : کنونی، پایانی، پسین، تازه، فرجامی، فرجامین، واپسین، واپسینه، گذشته

فارسی به انگلیسی

late, latter, recent

recent


فارسی به عربی

آخر مرة , اخیر , متاخرا

عربی به فارسی

عقب ترين , پسين , دورترين , اخر , اخري , عقب تر , دومي , اين يک , اخير , تازه , جديد , متاخر , جديدالتاسيس


مترادف و متضاد

late (صفت)
دیر، گذشته، کند، تازه، مرحوم، اخیر

last (صفت)
قطعی، پسین، اخرین، آخر، اخیر، بازپسین، یک کلام

recent (صفت)
تازه، اخیر، جدید، متاخر، جدیدالتاسیس

latter (صفت)
آخر، بعدی، اخیر، دومی، اخری، عقب تر، این یک

آخری، آخرین، بازپسین، پسین، تازه، جدید ≠ آغازین، اول


فرهنگ فارسی

پسین، بازپسین، واپسین، آخری، دنبال و آخرچیزی ، اخیرا: در آخر، درزمان بازپسین، بتازگی، به، بهتر
( صفت ) پسین بازپسین آخر آخری مقابل اول مقدم .یا سفر اخیر. سفر واپسین آخرین سفر کنایه از مرگ .
به خیر بهتر

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (ص . ) پسین ، بازپسین ، آخری .

لغت نامه دهخدا

اخیر. [ اَ ] ( ع ص ) پسین. ( مؤیدالفضلاء ).بازپسین. واپسین. آخر. آخِری. مقابل اوّل و مقدم.

اخیر. [ اَ ی َ ] ( ع ن تف ) به. خیر. بهتر: هو اخیرُ منک ، بمعنی هو خیر منک است ؛ یعنی او از تو به است و در آن معنی تفضیل نیست.

اخیر. [ اَ ] (ع ص ) پسین . (مؤیدالفضلاء).بازپسین . واپسین . آخر. آخِری . مقابل اوّل و مقدم .


اخیر. [ اَ ی َ ] (ع ن تف ) به . خیر. بهتر: هو اخیرُ منک ، بمعنی هو خیر منک است ؛ یعنی او از تو به است و در آن معنی تفضیل نیست .


فرهنگ عمید

۱. پسین، آخری، بازپسین، واپسین.
۲. (اسم ) دنباله و آخر چیزی.
۳. (اسم ) آخرین موقع پیش از این.
بهتر.

۱. پسین؛ آخری؛ بازپسین؛ واپسین.
۲. (اسم) دنباله و آخر چیزی.
۳. (اسم) آخرین موقع پیش از این.


بهتر.


فرهنگ فارسی ساره

پایانی، فرجامین، واپسین، واپسینه، تازه، پسین


پیشنهاد کاربران

کنونین

تازه ترین ( در برخی باره ها )

نمونه:
دبیرکل ꞌسازمان [نامور] به ملت های یگانهꞌ در تازه ترین سخنان خود ( سخنان اخیر ) خود هشدار داد که آماج �جامعه جهانی� برای کرانمند نمودن ( محدود کردن ) اندازه ی افزایش دمای زمین به ۱. ۵ درجه سانتیگراد، در بیهوشی است.


کلمات دیگر: