اخلاقی
فارسی به انگلیسی
moral, ethical
فارسی به عربی
فیلسوف اخلاقی , مغزی
عربی به فارسی
وابسته به علم اخلا ق
مترادف و متضاد
اخلاقی، معنوی، روحی، وابسته به علم اخلاق
ضرب المثلی، اخلاقی، شامل پند و ضرب المثل
اخلاقی
فرهنگ فارسی
1. ویژگی رفتاری که مناسب و قابل قبول ارزیابی شود 2. ویژگی فرد یا گروهی که چنین رفتاری داشته باشد
فرهنگستان زبان و ادب
{moral} [روان شناسی] 1. ویژگی رفتاری که مناسب و قابل قبول ارزیابی شود 2. ویژگی فرد یا گروهی که چنین رفتاری داشته باشد
کلمات دیگر: