مترادف اخطار : آگهی، اخطاریه، هشدار، ابلاغ، یادآوری
برابر پارسی : گوشزد، آگاهانیدن، یادآوری، هشدار، هشیاری
notice, warning
اخطار , اگاه سازي
آگهی، اخطاریه، هشدار
ابلاغ، یادآوری
۱. آگهی، اخطاریه، هشدار،
۲. ابلاغ، یادآوری
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خطر؛ بلاها، سختی ها.
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) در خطر افکندن . 2 - ابلاغ و اعلام کردن . 3 - (اِ.) آگهی ، اعلام .
اخطار. [ اِ ] (ع مص ) در خطر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خود را در تهلکه انداختن . || یاد دهانیدن کسی را بعد فراموشی .یاد آوردن امری کسی را بعد فراموشی . || بدل گذرانیدن چیزی . بدل بگذرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بلند قدر و منزلت گردانیدن کسی را: اخطره اﷲ. || خود را گرد گردانیدن برای حریف ، پس برآمدن برای جنگ با وی . || گرو بستن . || اخطار مال ؛ مال را بگرو در میان نهادن . || اخطار فلان فلان را؛ هم قدر و هم منزلت کسی گردیدن . || اخطار کردن ؛ اعلام کردن .
مولوی .
مولوی .
خطر#NAME?
ضرورت انجام یا پرهیز از امری را به کسی یادآوری کردن؛ آگاه کردن؛ گوشزد کردن؛ هشدار.
هشدار، آگاهانیدن، هشیار