کلمه جو
صفحه اصلی

اخطار


مترادف اخطار : آگهی، اخطاریه، هشدار، ابلاغ، یادآوری

برابر پارسی : گوشزد، آگاهانیدن، یادآوری، هشدار، هشیاری

فارسی به انگلیسی

alarm, caveat, notice, warning

notice, warning


فارسی به عربی

اخطار , تحذیر , جرس الانذار , ملاحظة

عربی به فارسی

اخطار , اگاه سازي


مترادف و متضاد

notification (اسم)
خبر، تذکر، اطلاع، اخطار، اگاهسازی

talking to (اسم)
نصیحت، اخطار، تنبیه، توبیخ، سرزنش رسمی

notice (اسم)
خبر، توجه، اعلان، اگهی، اطلاع، اخطار

monition (اسم)
اگاهی، اندرز، اخطار

alarm (اسم)
هشدار، اخطار، آژیر، اعلام خطر، هراس، اعلان خطر، اگاهی از خطر، شیپور حاضر باش، اشوب، بیم و وحشت، ساعت زنگی

warning (اسم)
اگاه کردن، اشاره، هشدار، اخطار، اعلام خطر، اعلام، اژیر، تحذیر، زنگ خطر

alarum (اسم)
هشدار، اخطار، هراس، اگاهی از خطر، شیپور حاضر باش، اشوب، بیم و وحشت، از خطر اگاهانیدن

signal (اسم)
راهنما، نشان، اخطار، علامت، سیگنال

caveat (اسم)
اگهی، اخطار، پیش بینی احتیاطی

premonition (اسم)
اخطار، تحذیر، برحذر داشتن، فکر قبلی

prenotion (اسم)
اخطار، تحذیر، پیش اندیشه، احساس قبلی نسبت به چیزی

tip-off (اسم)
اخطار، اطلاع نهانی

آگهی، اخطاریه، هشدار


ابلاغ، یادآوری


۱. آگهی، اخطاریه، هشدار،
۲. ابلاغ، یادآوری


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) در خطر افکندن خود را در مهلکه انداختن . ۲ - چیزی را بکسی یاد آوری کردن . ۳ - ( اسم ) آگهی اعم .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ خطر، بلاها، سختی ها.
( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) در خطر افکندن . ۲ - ابلاغ و اعلام کردن . ۳ - (اِ. ) آگهی ، اعلام .

( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خطر؛ بلاها، سختی ها.


( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) در خطر افکندن . 2 - ابلاغ و اعلام کردن . 3 - (اِ.) آگهی ، اعلام .


لغت نامه دهخدا

اخطار. [ اِ ] ( ع مص ) در خطر افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). خود را در تهلکه انداختن. || یاد دهانیدن کسی را بعد فراموشی.یاد آوردن امری کسی را بعد فراموشی. || بدل گذرانیدن چیزی. بدل بگذرانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بلند قدر و منزلت گردانیدن کسی را: اخطره اﷲ. || خود را گرد گردانیدن برای حریف ، پس برآمدن برای جنگ با وی. || گرو بستن. || اخطار مال ؛ مال را بگرو در میان نهادن. || اخطار فلان فلان را؛ هم قدر و هم منزلت کسی گردیدن. || اخطار کردن ؛ اعلام کردن.

اخطار.[ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ خِطر. || ج ِ خَطَر. بلاها. تهلکه ها. امور عظیمه : در اخطار نفس خویش در مقاحم حتوف و اعتراض شهادت در ملاحم حروب و معارض اسنه و سیوف بسلامت برآمد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
آندو گفتندش نصیحت در سمر
که مکن ز اخطار خود را بیخبر.
مولوی.
باقیات الصالحات آمد کریم
رسته از صد آفت و اخطار و بیم.
مولوی.
بر عزم مصر باصفهان رفتم و از آنجا بر راه آذربیجان بعد از اخطاری که مشاهده کردم. ( جهانگشای جوینی ).

اخطار. [ اِ ] (ع مص ) در خطر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خود را در تهلکه انداختن . || یاد دهانیدن کسی را بعد فراموشی .یاد آوردن امری کسی را بعد فراموشی . || بدل گذرانیدن چیزی . بدل بگذرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بلند قدر و منزلت گردانیدن کسی را: اخطره اﷲ. || خود را گرد گردانیدن برای حریف ، پس برآمدن برای جنگ با وی . || گرو بستن . || اخطار مال ؛ مال را بگرو در میان نهادن . || اخطار فلان فلان را؛ هم قدر و هم منزلت کسی گردیدن . || اخطار کردن ؛ اعلام کردن .


اخطار.[ اَ ] (ع اِ) ج ِ خِطر. || ج ِ خَطَر. بلاها. تهلکه ها. امور عظیمه : در اخطار نفس خویش در مقاحم حتوف و اعتراض شهادت در ملاحم حروب و معارض اسنه و سیوف بسلامت برآمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
آندو گفتندش نصیحت در سمر
که مکن ز اخطار خود را بیخبر.

مولوی .


باقیات الصالحات آمد کریم
رسته از صد آفت و اخطار و بیم .

مولوی .


بر عزم مصر باصفهان رفتم و از آنجا بر راه آذربیجان بعد از اخطاری که مشاهده کردم . (جهانگشای جوینی ).

فرهنگ عمید

= خطر
ضرورت انجام یا پرهیز از امری را به کسی یادآوری کردن، آگاه کردن، گوشزد کردن، هشدار.

خطر#NAME?


ضرورت انجام یا پرهیز از امری را به کسی یادآوری کردن؛ آگاه کردن؛ گوشزد کردن؛ هشدار.


دانشنامه عمومی

اخطار (فیلم ۱۹۲۷). اخطار (انگلیسی: The Warning) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی جورج بی سیتز است که در سال ۱۹۲۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جک هولت اشاره کرد.
۲۶ نوامبر ۱۹۲۷ (۱۹۲۷-11-۲۶)

دانشنامه آزاد فارسی

اِخطار
(یا: اخطاریه، در لغت به معنی موضوع یا مطلبی را به یاد دیگری آوردن) در اصطلاح حقوق، دستور مقام قضایی یا مقام رسمی دولتی به اخطارشونده مبنی بر حضور در تاریخ و در محل معیّن نزد آن مقام و برای انجام کار معین، در حدود مقررات قانونی، مانند اخطار مقام قضایی به متهم یا شاکی برای حضور در نزد او و بازجویی یا ادای توضیح، یا اخطار به خواهان یا خوانده برای حضور در جلسه دادرسی دادگاه. در امور کیفری، اگر متهم به اخطار توجه نکند و بدون عذر موجه حاضر نشود، دستور جلب او صادر می شود (مادۀ ۱۱۶ و ۱۱۷قانون آیین دادرسی کیفری)، و در امور حقوقی نیز درصورتی که اصحاب دعوی یا یکی از آن ها در دادگاه حاضر نشود، دادگاه بدون حضور او رسیدگی می کند و رأی می دهد. اگر مفاد اخطار، مبنی بر حضور مخاطب باشد، آن را احضار گویند، و ورقه آن را احضاریه گویند (مادۀ ۱۱۲قانون آیین دادرسی کیفری). اخطار به دستور مقام قضایی صادر می شود و باید به مخاطب ابلاغ شود.

فرهنگ فارسی ساره

هشدار، آگاهانیدن، هشیار


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اخطاربه معنای تصور عمل است.
ازعنوان اخطار، در باب صلات، سخن رفته است.
منظور از اخطار، حاضر کردن صورت عمل در ذهن است که اعتبار آن در نیت، مورد اختلاف است.


پیشنهاد کاربران

اخطار: [اصطلاح حقوق]به معنی یاد آوری کردن و خاطر نشان نمودن است.

به معنی یادآوری کردن و خاطر نشان نموده است.


کلمات دیگر: