کلمه جو
صفحه اصلی

اخمو


مترادف اخمو : بداخلاق، بداخم، بدخو، ترشرو، عبوس

فارسی به انگلیسی

beetle-browed, crabbed, cranky, dour, grumpy, stern, sternly, sulky, sullen, frowning, surly

frowning, surly


beetle-browed, crabbed, cranky, dour, grumpy, stern, sternly, sulky, sullen


فارسی به عربی

مزاجی , مشاکس

مترادف و متضاد

moody (صفت)
ترشرو، بد اخلاق، بد خلق، عبوس، اخمو

fretful (صفت)
ناراحت، اخمو، جوشی

humpy (صفت)
ترشرو، خمیده، اخمو، دارای برامدگی، قوزدار

فرهنگ فارسی

اخم رو، بداخم، ترشرو، عبوس، کسی که اخم بکند
( صفت ) ترشرو همیشه اوقات تلخ .

فرهنگ معین

( اَ ) (ص . ) (عا. ) ترشرو، بداخلاق .

لغت نامه دهخدا

اخمو. [ اَ ] ( ص نسبی ) در تداول عامه ، آنکه هماره ابرو درهم کشیده دارد. که بسیار اخم کند. بداخم. عبوس. کاسف الوجه.

فرهنگ عمید

ویژگی کسی که همیشه اخم می کند، ترش رو، عبوس.

جدول کلمات

دبش

پیشنهاد کاربران

ترش رو

بداخلاق، بداخم، بدخو، ترشرو، عبوس

اخم ( خشم، اخم، خشن ) و ( پسوند نامساز بستگی ، نمونه های دیگرش ترسو، گیو، چاکو ( چاقو، از چاکیدن میاد ) ، کاهو ( کاهگونه ) ، بانو ( از بان ( پان ) میاد در نگهبان نمونه اش را میبینید ) ، آسو، شاهو، خالو، زالو، تلخو، اخمو، پشمالو ( پشم ال ( پسوند نامساز ) و ) و. . . است )



غنچه پیشانی. [ غ ُ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از بیدماغ و اخمه رو. ( آنندراج ) . آنکه ابروهای وی درهم و پیچدار باشد. عبوس. ( ناظم الاطباء ) :
در رکاب برق دارد پای حسن نوبهار
تا گلی در باغ داری غنچه پیشانی مباش.
صائب ( از آنندراج ) .
تازه رویان گلستان غنچه پیشانی شدند
در بساط لاله و گل روی خندانی نماند.
صائب ( از آنندراج ) .
|| زشت. ( ناظم الاطباء ) . زشت رو.


کلمات دیگر: