کلمه جو
صفحه اصلی

اختتام


مترادف اختتام : آخر، انتها، پایان، تمام، ختم، فرجام، نهایت، نهایت

متضاد اختتام : آغاز، ابتدا

برابر پارسی : پایان

فارسی به انگلیسی

completion, expiry, being finshed, end, conclusion

being finshed, end, conclusion


completion, expiry


فارسی به عربی

استنتاج

مترادف و متضاد

conclusion (اسم)
انجام، اتمام، خاتمه، پایان، انعقاد، استنتاج، نتیجه، فرجام، ختم، اختتام، سرانجام، ختام، فروداشت، عاقبت

آخر، انتها، پایان، تمام، ختم، فرجام، نهایت، نهایت ≠ آغاز، ابتدا


فرهنگ فارسی

ختم کردن، خاتمه دادن، بپایان رساندن
۱ - ( مصدر ) بپایان بردن آخر کردن کاری را ختم کردن مقابل افتتاح . ۲ - ( اسم ) پایان ختم آخرکار .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) به پایان بردن ، تمام کردن . ۲ - (اِمص . ) پایان ، ختم ، آخرکار.

لغت نامه دهخدا

اختتام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بپایان بردن. آخر کردن ِ کاری. فرجامیدن. ختم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( مؤید الفضلاء ). مقابل افتتاح. || ( اِ ) پایان. ختم. آخر کار. ( مؤید الفضلاء ).

فرهنگ عمید

۱. به پایان رساندن، ختم کردن، خاتمه دادن.
۲. (اسم ) خاتمه، پایان.

فرهنگ فارسی ساره

پایان


پیشنهاد کاربران

اختتام یعنی آخر ، انتها ، پایان

تمام - انتها - فرجام


کلمات دیگر: