مترادف اخری : ( آخری ) اخیر، آخرین، انتهایی، واپسین | آخرت، رستاخیز، عقبا، عقبی، قیامت، بعدی، پسین، دومین، دیگر ، اولی
متضاد اخری : ( آخری ) اولی | دنیا
برابر پارسی : ( آخری ) پسین، دیگر
ochre
آخرت، رستاخیز، عقبا، عقبی، قیامت، ≠ دنیا
بعدی، پسین، دومین، دیگر
۱. آخرت، رستاخیز، عقبا، عقبی، قیامت،
۲. بعدی، پسین، دومین، دیگر، ≠ دنیا
۳. اولی
اخری . [ اَ خ ُ ری ی ] (ص نسبی ) هذه النسبة الی اخروهی قصة (ظ: قصبة) دهستان بین جرجان و بلادحراسان (ظ: خراسان ) هکذا ذکره ابوبکر الخطیب الحافظفی کتاب المونیف (؟) و اطنابی قراة بخط ابی عبداﷲ محدبن عبدالواحد الدما والحافظ الاصبهان ان اخر قریة بدهستان و هو دخل تلک البلاد و عرف المواضع فحصل من القولین ان اخر اسم قصبه (قصبة) دهستان او قربة (قریة؟) بها. (انساب سمعانی ص 14). و عبارت غلط و مضطرب است .
اخری . [ اِ ری ی / اِ خ ُ ری ی / اُ ری ی ] (ع ق ، اِ) سپس .
اخری . [ اُ را ] (ع ص ، اِ) تأنیث آخَر. نقیض اولی . دگر. دیگر. پسین . دومین . ج ، اُخریات ، اُخَر. || آن جهان . آن سرای . عقبی . آخرت (مقابل دنیا).
- اخری القوم ؛ کسی که در آخر قوم باشد.