حکم
احقاق حق
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
قضاوت، داوری، حکم ورشکستگی، احقاق حق
پیشنهاد کاربران
احقاق حق. رسانیدن حق به مستحق. حکم به محق بودن او کردن. ( منبع: لغتنامۀ دهخدا - - رجوع شود به «احقاق» )
Administer justice
Delivering the right to the deserving
کلمات دیگر: