کلمه جو
صفحه اصلی

اداری


مترادف اداری : حقوق بگیر، کارمند، مستخدم، سازمانی

برابر پارسی : اواری

فارسی به انگلیسی

administrative, clerical, office, white-collar


departmental, administrative, clerical, office, white-collar, sdministrative

having to do with management, administrative, managerial, directorial, supervisory, executory


فارسی به عربی

اداری , وزاری

عربی به فارسی

اداري , اجرايي , مجري


مترادف و متضاد

حقوق‌بگیر، کارمند، مستخدم


سازمانی


۱. حقوقبگیر، کارمند، مستخدم،
۲. سازمانی


administrative (صفت)
اداری، اجرایی، مجری

ministerial (صفت)
اداری، وابسته به وزیر یا کشیش

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به اداره وابسته به اداره : کارهای اداری . ۲ - عضو اداره آنکه در اداره کار میکند کارمند اداره یا امور اداری . قسمتی از امور عمومی است که مربوط به اداره نمودن افراد مردم و اجرائ روز مر. قوانین است و نشان. آن ارتباط دایم مائ موران دولت با مردم می باشد .

وابسته به اداره


فرهنگ معین

( اِ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به اداره ، وابسته به اداره . ۲ - آن که در اداره کار کند.

لغت نامه دهخدا

اداری. [ اِ ری ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به اداره. || عضو اداره.

فرهنگ عمید

۱. مربوط به اداره: میز اداری.
۲. کارمند اداره.
۳. ویژگی کاری که در اداره انجام می شود: جریان اداری.

دانشنامه عمومی

اداری (به انگلیسی: Adari) در هند است که در اوتار پرادش واقع شده است.
فهرست شهرهای هند
اداری ۱۲٬۰۰۶ نفر جمعیت دارد.

فرهنگ فارسی ساره

اوارى



کلمات دیگر: