مترادف اخبار : اعلام، خبر، رویدادها، مخابره، وقایع، احادیث، داستان ها، روایات
برابر پارسی : تازه ها، آگاهی ها، رسیده ها، رویدادها، پیام، پیامها
news, information, announcement, notice, tradition, predicate
informing
news
خبر , اخبار , اوازه
اعلام، خبر، رویدادها، مخابره، وقایع
احادیث، داستانها، روایات
۱. اعلام، خبر، رویدادها، مخابره، وقایع
۲. احادیث، داستانها، روایات
( اِ) [ ع . ] (مص م .)خبر دادن ، آگاه ساختن .
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خبر؛ آگاهی ها، خبرها.
اخبار. [ اِ ] (ع مص ) خبر دادن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (قاموس ترکی ترجمه ٔ سید ابوالکمال ). انباء. آگاهانیدن . آگاه کردن . و صاحب منتهی الارب گوید: اَخْبَرَه ُ خبورَةً؛ خبر داد او را.
- اخبار کردن ؛ آگاه کردن . خبردار کردن . اعلام کردن .
|| اخبار لقحه ؛ یافتن لقحه را بسیارشیر. || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اِخبار، هو عندالمحدثین مرادف للتحدیث . و قیل مغایر له و قد سبق فی لفظ الحدیث . و عند اهل العربیة یطلق علی الخبر. و هو الکلام الذی لنسبته خارج تطابقه او لاتطابقه . و قد یطلق علی القاء هذاالکلام و هو فعل المتکلم ای الکشف و الاعلام و هذا ظاهر و اما المعنی الاول فقد قال سعدالملة فی التلویح فی تعریف اصول الفقه : المرکب التام المحتمل للصدق والکذب یسمی من حیث اشتماله علی الحکم قضیة. و من حیث احتماله الصدق و الکذب خبراً. و من حیث افادته الحکم اخباراًو من حیث کونه جزءً من الدلیل مقدمةً و من حیث یطلب بالدلیل مطلوباً. و من حیث یحصل من الدلیل نتیجةً ومن حیث یقع فی العلم و یسأل ُ عنه مسئلةً. فالذات واحدة، و اختلاف العبارات باختلاف الاعتبارات - انتهی .
۱. = خبر
۲. داستانها.
خبر دادن؛ خبردار کردن؛ آگاه کردن.
آگاه یها، تازه ها، تازه ها، رسیده ها، رویدادها