زنون اِلِئایی (به یونانی: Ζήνων ὁ Ἐλεάτης) (به انگلیسی: Zeno of Elea) (حدود ۴۹۰–۴۹۵ پ. م) در الئا جنوب ایتالیای کنونی (حدود ۴۳۰ پ. م) فیلسوف و ریاضی دان یونان باستان که ارسطو وی را بنیان گذار دیالکتیک نامیده است. او شاگرد و دوست پارمنیدس و پیرو و مدافع سرسخت مکتب الئایی بود. مکتبی که بر ثبات و یکتایی واقعیت و بی پایه بودن دانش حسی در مورد کثرت و تغییرپذیری تأکید داشت.زنون بیش تر به خاطر پارادوکس هایی مشهور است که در دفاع از مکتب الئایی و عقاید استادش پارمنیدس مطرح کرده است.آشیل و لاک پشت تناقض دو بخشی پیکان ردیف های متحرک
زنون به گفتهٔ افلاطون به همراه پارمنیدس در حدود سال ۴۴۹ پ. م به آتن سفر کرده و در آنجا دیدار و مباحثاتی با سقراط داشته اند.وی قبل از سفر به یونان کتابی نوشته بود که بر جای نمانده است، اما به گفتهٔ افلاطون در آن به طور غیرمستقیم واقعیتِ حرکت و کثرت را رد کرده بود. در این کتاب چهل پارادوکس (متناقض نما) مطرح شده بود که برخی از آن ها تأثیر عمیقی در گسترش ریاضیات داشته اند. این پارادوکس ها به دو دسته قابل تقسیمند، دسته اول دربارهٔ رد تعدد و کثرت و اثبات نوعی وحدت وجود بوده و دستهٔ دوم به مبحث حرکت می پردازد و آن را غیرممکن می داند. در این معماها وی ابتدا یک نظریه از مخالفان پارمنیدس را مطرح کرده و سپس پیامدهای غیرقبول ناشی از پذیرفتن این نظریه را نشان داده و به این ترتیب پوچ بودن آن را ثابت کرده است. این روش جدلی به نظر می رسد نخستین بار توسط زنون استفاده شده باشد. ارسطو در کتاب فیزیک در پی پاسخ به ادعای زنون در مورد واقعیت نداشتن حرکت برآمده و نشان داد که بحث های زنون بر پایهٔ تصوراتی اشتباه از مفهوم حرکت و فضا است. با این حال استدلال های زنون در دوران خود که هنوز منطق به صورت یک علم درنیامده بود بسیار منطقی به نظر می رسیده و می توانسته طرفداران زیادی را به خود جذب کرده باشد و به عنوان چالش هایی غیرقابل پاسخ برای افرادی که بر واقعیت داشتن حواس تأکید داشتند، راه را برای ترویج شک گرایی سوفسطائیان باز کند.
بر اساس منابع قدیمی زنون همچون پارمنیدس به فعالیت سیاسی در شهر خود می پرداخت و به دلیل توطئه علیه یک حاکم مستبد به مرگ محکوم شد. داستان هایی در مورد بردباری او در زیر شکنجه و مرگ دردناکی که بر او تحمیل شد، نقل شده است. او نیز همچون پارمنیدس بر غیرممکن بودن حرکت استدلال می کرد و چنین می گفت:
اگر حرکت واقعیت داشته باشد، انتقال است از یک نقطه به نقطهٔ دیگر. پس هرگاه میان این دو نقطه یک خط بکشیم، خواهیم توانست آن را به دو نیم کنیم، و آن نیمه را نیز به دو نیم و همین کار را بر نیمه های دیگر؛ و آنچنان این کار ادامه خواهد یافت که پایانی نداشته باشد. پس میان این دو نقطه از اجزای بیشمار تشکیل شده است، که یک جسم هنگام حرکت باید از بیشمار قسمت عبور کند، که اینکار به زمان بی نهایت احتیاج دارد؛ و بنابر این حرکت هیچ گاه انجام نخواهد شد.
زنون به گفتهٔ افلاطون به همراه پارمنیدس در حدود سال ۴۴۹ پ. م به آتن سفر کرده و در آنجا دیدار و مباحثاتی با سقراط داشته اند.وی قبل از سفر به یونان کتابی نوشته بود که بر جای نمانده است، اما به گفتهٔ افلاطون در آن به طور غیرمستقیم واقعیتِ حرکت و کثرت را رد کرده بود. در این کتاب چهل پارادوکس (متناقض نما) مطرح شده بود که برخی از آن ها تأثیر عمیقی در گسترش ریاضیات داشته اند. این پارادوکس ها به دو دسته قابل تقسیمند، دسته اول دربارهٔ رد تعدد و کثرت و اثبات نوعی وحدت وجود بوده و دستهٔ دوم به مبحث حرکت می پردازد و آن را غیرممکن می داند. در این معماها وی ابتدا یک نظریه از مخالفان پارمنیدس را مطرح کرده و سپس پیامدهای غیرقبول ناشی از پذیرفتن این نظریه را نشان داده و به این ترتیب پوچ بودن آن را ثابت کرده است. این روش جدلی به نظر می رسد نخستین بار توسط زنون استفاده شده باشد. ارسطو در کتاب فیزیک در پی پاسخ به ادعای زنون در مورد واقعیت نداشتن حرکت برآمده و نشان داد که بحث های زنون بر پایهٔ تصوراتی اشتباه از مفهوم حرکت و فضا است. با این حال استدلال های زنون در دوران خود که هنوز منطق به صورت یک علم درنیامده بود بسیار منطقی به نظر می رسیده و می توانسته طرفداران زیادی را به خود جذب کرده باشد و به عنوان چالش هایی غیرقابل پاسخ برای افرادی که بر واقعیت داشتن حواس تأکید داشتند، راه را برای ترویج شک گرایی سوفسطائیان باز کند.
بر اساس منابع قدیمی زنون همچون پارمنیدس به فعالیت سیاسی در شهر خود می پرداخت و به دلیل توطئه علیه یک حاکم مستبد به مرگ محکوم شد. داستان هایی در مورد بردباری او در زیر شکنجه و مرگ دردناکی که بر او تحمیل شد، نقل شده است. او نیز همچون پارمنیدس بر غیرممکن بودن حرکت استدلال می کرد و چنین می گفت:
اگر حرکت واقعیت داشته باشد، انتقال است از یک نقطه به نقطهٔ دیگر. پس هرگاه میان این دو نقطه یک خط بکشیم، خواهیم توانست آن را به دو نیم کنیم، و آن نیمه را نیز به دو نیم و همین کار را بر نیمه های دیگر؛ و آنچنان این کار ادامه خواهد یافت که پایانی نداشته باشد. پس میان این دو نقطه از اجزای بیشمار تشکیل شده است، که یک جسم هنگام حرکت باید از بیشمار قسمت عبور کند، که اینکار به زمان بی نهایت احتیاج دارد؛ و بنابر این حرکت هیچ گاه انجام نخواهد شد.
wiki: زنون الئایی