کلمه جو
صفحه اصلی

کوپ

فرهنگ فارسی

درختی است که در جنگلهای ایران یافته می شود و برگ آن برای تغذیه گاو است و کوف نیز گفته می شود.

لغت نامه دهخدا

کوپ. ( اِ ) به معنی کوه باشد که عربان جبل گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). و به لغت زند و پازند هم کوه را کوپ گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پهلوی ، کوف ( کوه )، ایرانی باستان ، کئوفا . ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به کوه شود. || حصیر گنده را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). بوریا و حصیر. ( ناظم الاطباء ). در لهجه طبری ، حصیر و بوریا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کوب شود. || سبوی کلان. ( ناظم الاطباء ). کوزه. ( جهانگیری ). و رجوع به کُپ شود.

کوپ. ( اِ ) درختی است که در جنگلهای ایران یافته می شود و برگ آن برای تغذیه گاو است و کوف نیز گفته می شود. ( از جغرافیای اقتصادی کیهان ).

کوپ . (اِ) به معنی کوه باشد که عربان جبل گویند. (برهان ) (آنندراج ). و به لغت زند و پازند هم کوه را کوپ گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پهلوی ، کوف (کوه )، ایرانی باستان ، کئوفا . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به کوه شود. || حصیر گنده را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). بوریا و حصیر. (ناظم الاطباء). در لهجه ٔ طبری ، حصیر و بوریا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوب شود. || سبوی کلان . (ناظم الاطباء). کوزه . (جهانگیری ). و رجوع به کُپ شود.


کوپ . (اِ) درختی است که در جنگلهای ایران یافته می شود و برگ آن برای تغذیه ٔ گاو است و کوف نیز گفته می شود. (از جغرافیای اقتصادی کیهان ).


فرهنگ عمید

۱. برش، قطع.
۲. مقطع.
۳. نوعی مدل مو مخصوص خانم ها.

دانشنامه عمومی


دانشنامه آزاد فارسی

(یا: امضا) اصطلاحی در انواع بازی ورق. مثلاً در بازی حکم، کسی که ورق ها را تقسیم می کند، «حمّال»، پس از بُر زدن ورق ها، دستۀ ورق را به پشت، پیشِ رویِ حریف می گیرد. حریف، تعدادی ورق از زیرِ دستۀ ورق یا میانه اشمی کشد و بر روی آن می گذارد، تا ضریبِ احتمالِ تقلّب را پایین بیاورد. در حُکم چهارنفره، به قاعدۀ مرسوم، وظیفه کوپ کردن، برعهدۀ نفرِ سمت راستیِ حمال است.

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به لیوان
شیشه ای چای می گویند

کوپ در زبان آذری به ظرف سفالی بزرگتر از کوزه گفته می
شد که دهانه اش کمی گشاد تر از کوزه است قدیم ها داخل آن آب ، نمک و غلات می ریختند و گونه کوچکتر آن کوپه ( با کسره حرف پ ) بود که در فارسی بستو نامیده می شود . که برای پخت و پز و ریختن روغن کارد برد داشته.

کوپ : [ اصطلاح سنگ بری] قطعه ای از سنگ که جهت تهیه پلاک در کارخانجات سنگبری مورد استفاده قرار می گیرد وزن کوپ به طور معمول بیش از چند تن است و تا حدود ۲۰ تن نیز می رسد .
کمترین وزن بلوک به بازار و نوع سنگ بستگی دارد .
در مورد سنگ مرمر به قطعات حدود ۵% تن هم کوپ می گویند .

کوپ : نوعی مدل مو مخصوص خانم ها.
( ( جلو در آرایشگاه پرده ای آویزان بود. ازشش هفت پله پایین رفتند رسیدند به حیاط که دور تا دورش در بود روی هرکدام تابلویی کوچک :گوپ و براشینگ و رنگ ، بند وابرو، اپیللاسیون، تاتو ، گریم عروس . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 236. ) )


کلمات دیگر: