اعطا، تقویض
تقویض
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
خیمه برکردن خیمه برکندن
لغت نامه دهخدا
تقویض. [ ت َ ] ( ع مص ) خیمه برکردن.( تاج المصادر بیهقی ). خیمه برکندن. ( زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). ویران کردن بنا را یا بازنمودن بی ویران ساختن یا برآوردن چوبها و طنابهای بنا را.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
چوب ها و طناب های بنا را برآوردن.
کلمات دیگر: