( اسم ) گل باب سرشته که بدان دیوار را اندود کنند گل و لای : چنانکه شاهد و معشوقه گلابه برسر عاشق میریزد و در چشم وی میزند تا وی چشم باز نتواند کردن .
دهی است از دهستان پیران بخش حوم. شهرستان مهاباد
دهی است از دهستان پیران بخش حوم. شهرستان مهاباد
گلاوه . [ گ ِ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) همان گلابه است که گل و لای و گل به آب سرشته که بدان دیوار اندایند. (آنندراج ). رجوع به گلابه شود.
گلاوه . [ گ َ وَ / وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 61هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 7هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه ٔ خانه به نقده . هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات ، توتون وحبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. به این ده گل آباد نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گلاوه . [ گ َ وَ / وِ ] (ص ) کالیوه . کالیو. احمق . ابله . (شعوری ج 2 ورق 306).
گلابه#NAME?