کلمه جو
صفحه اصلی

گسترنده

فارسی به انگلیسی

pervasive, spreader


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پهن کننده منبسط کننده . ۲ - فرش کننده . ۳ - منتشر کننده شایع کننده

لغت نامه دهخدا

گسترنده. [ گ ُ ت َ رَ دَ / دِ ] ( نف ) پهن کننده. انتشاردهنده. ناتِق. ( منتهی الارب ). و رجوع به گستردن و گسترده و گسترده شدن و گسترانیدن شود.

فرهنگ عمید

کسی که چیزی را بگستراند.

دانشنامه آزاد فارسی

گسترنده (involute)
در هندسه، نوعی مارپیچ. وقتی نخِ ناکشسانی را که در طول یک منحنی، مانند دایره، کشیده شده است به صورت کشیده باز کنند، مانند باز کردن نخ از قرقره، مسیر هر نقطۀ روی نخ را گسترندۀ آن منحنی می نامند. کشیدن نخ روی منحنی، مانند پیچاندن نخ به دور قرقره، هم همین نوع منحنی را ایجاد می کند.


کلمات دیگر: