فسادی است که به شیر عارض شود از انفحه
قماطر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قماطر. [ ق َ طِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قِمَطر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قمطر شود.
قماطر. [ ق ُ طِ ] (ع اِ) فسادی است که به شیرعارض شود از انفحه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قماطر. [ ق َ طِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قِمَطر. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قمطر شود.
قماطر. [ ق ُ طِ ] ( ع اِ ) فسادی است که به شیرعارض شود از انفحه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
قماطر. [ ق ُ طِ ] ( ع اِ ) فسادی است که به شیرعارض شود از انفحه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
صندوقچه.
کلمات دیگر: